ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

چه نیکو خصلتی

16 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

با بی صبری مدام گلایه داشت، رحمت و مغفرت خدا را فراموش کرده بود، هم کام خویش را تلخ می کرد هم اطرافیان ، از این نظر مشکلاتش از قبل بیشتر شده بود؛ چرا که تعادل خویش را از دست می داد، ضعف بر جسمش نیز وارد می شد که توانایی او را کمتر می ساخت و هر چه قدر تلاش می کرد که به دیگران متوجه نماید که حق این است اما توانایی نداشت. پس شایسته است در برابر نا خوشایندیها صبر را پیشه خود ساخت.. .

 چه نیکو خصلتی

امیرالمومنین علی علیه السلام :


 عوِّد نَفسَكَ التَّصَبُّرَ (الصَّبرَ) عَلى المَكروهِ، و نِعمَ الخُلقُ التَّصَبُّرُ
فِی الحَقِّ .

خويشتن را به صبورى دربرابرناخوشايندها عادت ده و چه نيكو خصلتى است صبورى در راه حق .

منبع: نهج البلاغه نامه ۳۱

 

 نظر دهید »

همین یک انگشت کافیه

16 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

 همین یک انگشت کافیه

از بیمارستان که مرخص شد، هنوز به ماه نرسیده، رفت جبهه.

حسابی عصبانی شدم.

بهش گفتم: محسن،

تو با این وضعیت چه جوری می خوای بجنگی؟

تو که دست راستت کار نمی کنه.

عضله بازوی دست راستش کاملا از بین رفته بود

و فقط انگشت سبابه اش حرکت می کرد.

به همان انگشت سبابه اش اشاره کرد و گفت:

ببین، خدا این انگشت را برای من سالم نگه داشته،

برای چکاندن ماشه تفنگ.

همین یه انگشت کافیه.

و در حالی که سعی می کرد اشک هایش را از من پنهان کند،

گفت: مادر،

دلم بدجوری هوای کربلا رو کرده.

به او گفتم: من که حریف تو نمی شم.

ولی اینو بدون.

من چشام آب نمی خوره تو بری کربلا رو ببینی.

کربلا رو نمی بینی که هیچ،

ما رو هم در فراق خودت نمی نشونی

کمی تأمل کرد و گفت:

مادر جان، من کربلا رو برای خودم نمی خوام، برای نسل های بعد می خوام.

برای 7-8 سال آینده.

شادی روح تمام شهدا، امام و شهید محسن وزوایی صلوات

منبع: ققنوس فاتح ؛ زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص49.

 نظر دهید »

وفات حضرت معصومه(س) تسلیت

15 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

? ? وفات حضرت معصومه(س) تسلیت ? ?

1575646632_.gif

 نظر دهید »

صخره نوردی اعصاب

15 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 صخره نوردی اعصاب

از خواب بیدار می شوم ،کمی در رختخواب جا خوش می کنم، تا جسمم تعادل خویش را باز یابد. قدم در بیرون از اتاق می گذارم نسیم خوش صبحگاهی مشامم را نوازش می دهد. ستارگانی که در آسمان نورافشانی می کنند، هر کدام تابلویی از زیبایی و قدرت خداوند را جلوه گر می نمایند. به سر شیر آب می روم تا غبار خواب و غفلت را از صورت خویش بتکانم. خنکای آب در استخوانهایم رسوخ می نمایدو عمق جانم را تسکین می دهد. هوای صبحگاهی را غنیمت می شمرم به دور از هیاهو و شلوغی زندگی امروزی، در زندگی انقلابیون به کاوش می پردازم. آن چنان غرق در کاوش می شوم که نیم ساعتی می گذرد بی حوصله می شوم .به خود می آیم از اتاق بیرون می زنم.دارویی می خورم دوباره به داخل اتاقم بر می گردم. پشت میز کامپیوتر قرار می گیرم و به سَرک در وبلاگم و جست و خیز در پیام ها می پردازم.
یک ساعتی می شد که اینجا در وادی بی خبری و جست و خیز در وبلاگ ها بودم، به خود آمدم مگر چه خبراست؟ کمی نفس تازه کنم، بی حوصلگی زد سرم رفتم به نظافت خانه پرداختم. دوباره چسبیدم به کامپیوتر مقاله ای برای وبلاگم آماده کردم. در فضای مجازی به دور از حقیقتی که با ذهنم کلنجار می رفت. به دنبال کتابی بودم، اما آن چیزی که می خواستم دست گیرم نشد. مطلبی را در صفحه جدید ورد کپی پیست کردم تا سر فرصت به سر وقتش برسم و قد و قواره اش را اندازه کنم.
 در اتاقم چند دقیقه گوش دوستم را اجاره می کنم. از داستان نویسی سوال کردم تا در جریان حرکت در این مسیر قرار بگیرم. نزدیک ظهر شده بود باید به اعمال ظهرم می رسیدم. سر و صدای همسایه ها از دست روده کوچک و بزرگ در آمده بود با هم کلنجار می رفتند باید آنها را آرام می کردم تا بلایی سر بقیه نیاورده بودند.
 آمدیم کمی استراحت کنیم، مثل اینکه سر و صدا و جر و بحث های برادرها روی اعصاب من و بقیه خانواده صخره نوردی می کردند. اجازه خواب را به کسی نمی دادند. پدر هم خسته از کار روز و حسابی کلافه از دست این برادرها و در درون خود از اینها می نالد اما چاره ای نداشت باید تحمل می کرد.
  به داخل اتاقم می روم حوصله و دل و دماغ درستی ندارم، احساس سرگیجه و اضطراب دارم. از اتاق بیرون می روم، کمی آب نثار صورتم می نمایم. دراز می کشم کمی آرام تر می شوم. دوباره در کارهایم گیج می شوم ……..

 2 نظر

قصه هزار و یک شب انتظار

15 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

با یاری خدا و ائمه(ع)

قصه هزار و یک شب انتظار
?? مولا جان!
جمعه ای دیگر شد. چشمان سوسو زده ام روزهای انتظار را به نظاره نشسته است.کوچه های دلتنگی ام را با اشک ها شستشو می نمایم. غبار غفلت های قلبم را با پرده ندبه به پرواز در می آورم تا به سرزمین یاس بسپارم؛ چرا که می دانم روزی خواهی آمد، با کوله باری از امید، آرزو، آرامش، صلح. و من بوی پیراهنت را بر توتیای چشمم مرهم خواهد نمود؛ و قصه هزار و یک شب انتظار را برایت خواهم گفت.
اللهم عجل لولیک الفرج ??

1575610945_.jpg

 2 نظر

خواص انار پس از حجامت

15 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

خواص انار پس از حجامت

امام حسن عسکری (ع):

پس از حجامت انار بخور،اناری شیرین؛
چراکه (جوشش) خون را فرو می‌نشاند
و خون را در درون تصفیه می‌کند.

منبع:  بحارالانوار،ج۶۲ ،ص۱۲۳

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 298
  • 299
  • 300
  • ...
  • 301
  • ...
  • 302
  • 303
  • 304
  • ...
  • 305
  • ...
  • 306
  • 307
  • 308
  • ...
  • 419
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟