شهیده بتول چراغچی
شهیده بتول چراغچی نامی آشنا برای همه مردم ایران است،وی درسال 1306 متولد شد و دارای 5 فرزند دختر و 2 پسربود. همیشه به خانواده خود می گفت: من طاقت از دست دادن شماها را ندارم. خدا کند اگر قرار است یکی از شما شهید شوید قبل از آن من بروم. آن قدر در زمان رضاخان صف بی نانی و سختی معاش مردم را دیده بود که دیگر تحمل نداشت.از تاریخ کشف حجاب و سختیهایی که دراین راه کشیدند تا حجاب خود را تا به امروز حفظ کنند، از بیرون رفتنهای شبانه برای درامان ماندن از دست سربازان رضا خان، از زندانی شدن و در خانه و… را برای دخترش بازگو میکرد.
اظهار میکرد: دیگر تحمل ندارد آن روزها تکرار شود.آرزو داشت پیروز شوند. او می دانست اگر پیروز نشوند آنها هر کار که بتوانند با مردم انجام می دهند و معتقد بود ما باید آن قدر برویم، آن قدر خون بدهیم تا پیروز شویم.
شهادت
راهپیمایی به هم ریخته بود،عده ای می گفتند برگردید خطرناک است حالا هلی کوپترها هم تیراندازی می کردند. تیراندازی شدید شده بود. رفت کنار یک ماشین ایستاد، تانک با سرعت زیاد از سمت چهارراه به سمت شهیده پیچید. جوانها روی تانک ریخته بودند تا شاید جلوی حرکت آن را بگیرند اول به سمت وسط بولوار سرعت گرفت. لحظه بسیار سختی بود.بتول چراغچی شهید شد، پوست صورتش جمع شده بود.
ایشان در سن 51 سالگی در تاریخ 10/10/57 درمبارزه با نظام ستمشاهی درراهپیمایی مشهد مقدس شربت شیرین شهادت را نوشید.
شهیده بتول چراغچی شهادت پسرش را ندید،ایشان همان طور که دوست داشت، قبل از امیرمحمد (پسرش) شهید شد.امیر محمد بعد از 5 دختر به دنیا آمده بود. همه علاقه عجیبی به او داشتند و او را امیرتاج صدا می زدند. امیرمحمد از کوچکی با دوستان خود به راهپیمایی می رفت. با اینکه برای مادرش خیلی عزیز بود، اما شهیده هیچ وقت از رفتن او ناراحت نبود. او صبح می رفت راهپیمایی و پخش اعلامیه و شب می آمد.
ایشان به فرزندان خود تأکید کرده بود که هر جور هست ما باید پیروز شویم، اگر چه خیلی کشته بدهیم، اگر چه زمان مبارزه طولانی شود، اما باید پیروز شویم!
منبع” بانوان شهید استان خراسان رضوی