ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

سوژه هفتگی

16 شهریور 1404 توسط شهید محمود رضا بیضائی

گریه ها سر می داد؛ خانواده اش را خسته کرده بود. جوجه رنگی ها را که می دید دلش غنج می رفت و یکی از آنان را می خواست. کم کم تابستان فرا رسید، در کوچه ماشین صدا می زد جوجه داریم، بچه شال و کلاه کرد، قلکش را شکست، پول های عید و تو جیبی اش را برداشت، یواش، یواش و بی خبر پرید داخل کوچه به کنار ماشین جوجه فروش رفت، دو تا جوجه زرد و خوش رنگ خرید، دستان کوچکش جا نداشت دو جوجه را در یک دستش جا دهد، آنها را در دو دستش گذاشت، با شادی و خنده وصف ناپذیر جوجه ها را می بوسید و به سمت خانه می رفت، در حین رفتن یکی از جوجه ها از داخل دستش پرید داخل کوچه کمی دوید آن طرف تر موتوری از کوچه در حال گذر بود به جوجه زد و جوجه را کشت. پسربچه غمگین شد و غم بر دلش نشست و شروع به گریه کرد. موتور سوار پیاده شد دست بر سر بچه کشید او را به کنار ماشین جوجه فروش برد و دوباره یک جوجه همان شکلی برای بچه خرید. بچه دوباره لبخند بر لبانش نشست و جوجه ها را بوسید و به سمت خانه شان حرکت کرد.

 نظر دهید »

قلم با من همراه شو

15 شهریور 1404 توسط شهید محمود رضا بیضائی

ای قلم تو چرا با من همراه نیستی؟ خیلی دوست داشتم که باز هم بنویسم، اما انگار مدت ها است قلم به دست نگرفتم. نمی دانم چرا این طور شده که یکدفعه ذهنم خالی شده و نمی توانم بنویسم. مدت ها است که منتظرم به اینکه ذهن و قلم با من همراهی کند و دوباره بنویسم. کاش! دوباره دوستان خوبی شویم و از سرگذشتمان برای یکدیگر بگوییم.

 5 نظر

پنجشنبه ها روز خاصی است

14 شهریور 1404 توسط شهید محمود رضا بیضائی

پنجشنبه ها روز خاصی است

پنجشنه ها روز خاصی است روز یک دیدار یا به یاد آوردن سفری خیلی دور به بلندای ابدیت که دیگر بازگشتی در آن نیست. یا دیداری جدید و تجدید خاطراتی از آنانی که بودند و اکنون نیستند.
آری؛ روزهای پنجشنبه حس و حال انسان را به سمت قبور اموات و شهدا می برد؛ به اینکه مدتی دیگر ما نیز دیر یا زود رهسپار آن دیار یا مکان خواهیم شد و چشمانمان را بر روی این جهان که حال خوب یا بد زیبا و هر چه چیز دیگر فرو خواهیم بست، اما این بستن چشمان این دنیا یی شروع باز کردن چشمان در مکانی دیگر است مکانی که پهناورتر از مکان کنونی است، مکانی است که چشمانمان چیزهایی را خواهد دید که هیچ گاه ندیده بود و چشمان قلبم نابینا و بسته بود که آن ها را بییند.
کاش ! قبل از ورود به آن مکان و دیدن چشمانمان در آن جا اکنون کمی چشم جانمان بینا شود.
شادی روح اموات و شهدا
فاتحه مع الصوات

 نظر دهید »

جمعه حس خاصی دارد

14 شهریور 1404 توسط شهید محمود رضا بیضائی

جمعه ها حس خاصی دارد، حسی که انسان را به وجد و منتظر نگه می دارد که قرار است فردی از تبار نور و امید رخ نماید و جمعه ها را معطر به عطر مهدوی کند.
جمعه یعنی روزی که چشمانمان به جمال مولایمان روشن خواهد شد.
کاش! آن جمعه زودتر از راه فرا رسد و چشمانمان را از انتظار به حضور مبدل کند.
اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

نامه ای به آینده

08 شهریور 1404 توسط شهید محمود رضا بیضائی

نامه ای به آینده
#به_قلم_خودم
سلام من به تویی که هنوز نیامدی و نمی دانم چه چیزی در انتظارم خواهد بود، اما من همیشه آینده را دوست داشتم این که بدانم چه چیزی در انتظارم است را دوست داشتم. امروز برایت می نویسم برای تویی که قرار است بعدها به وجود بیایی و امروز من را بسازی.
می نویسم برای تو که بدانی چقدر سختی ها را کشیدی، اما آن روزها اگر چه تمام شد، اما اثراتش همچنان باقی و ادامه دار است، اما این را خوب بدان که همیشه صبر، توکل و امید به فردا و تلاش چاره ساز کار است. کاری که نمی دانی چگونه شروع کنی، به کجا ختم کنی.
از امروز باید بلند شوی و دست بر زانویت گذاری برای آینده، آینده ای که از امروز ساخته خواهد شد. آینده دوست ندارم مرا قضاوت کنی تو امروز من را هم بنگر و ببین در کجا این زندگی قرار دارم و چه روزهایی بر من می گذرد آنگاه مرا قضاوت کن.
دوست دارم تو را در حالی شروع کنم که دستم بر زانوی خودم باشد و محتاج کسی نباشد و زندگی ام را با عزت و سربلندی تا سر منزل مقصود و بی نهایت طی نمایم و فرداهای انتظار را به دستان خدا بسپارم تا به بهترین شکل ممکن برایم نقاشی و برنامه بچیند.

 4 نظر

سالروز ورود آزادگان

26 مرداد 1404 توسط شهید محمود رضا بیضائی

سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی گرامی باد.
26 مردادماه یادآور بازگشت دلاورمردان و غیورمردانی از جنس ایثار است که در سال های جنگ، قدم در ره مقصود نهاده اما اسیر خصم زمانه شدند. خصمی که چیز جز حقارت و ذلت برای مردم نمی خواست، اما این دلاورمردان حتی در اسارت هم کرامت و عزت خویش را به نمایش گذاشتند و ولایمتداری را به اثبات رساندند و تن به ذلت ندادند.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 55
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟