نامه ای به آینده
نامه ای به آینده
#به_قلم_خودم
سلام من به تویی که هنوز نیامدی و نمی دانم چه چیزی در انتظارم خواهد بود، اما من همیشه آینده را دوست داشتم این که بدانم چه چیزی در انتظارم است را دوست داشتم. امروز برایت می نویسم برای تویی که قرار است بعدها به وجود بیایی و امروز من را بسازی.
می نویسم برای تو که بدانی چقدر سختی ها را کشیدی، اما آن روزها اگر چه تمام شد، اما اثراتش همچنان باقی و ادامه دار است، اما این را خوب بدان که همیشه صبر، توکل و امید به فردا و تلاش چاره ساز کار است. کاری که نمی دانی چگونه شروع کنی، به کجا ختم کنی.
از امروز باید بلند شوی و دست بر زانویت گذاری برای آینده، آینده ای که از امروز ساخته خواهد شد. آینده دوست ندارم مرا قضاوت کنی تو امروز من را هم بنگر و ببین در کجا این زندگی قرار دارم و چه روزهایی بر من می گذرد آنگاه مرا قضاوت کن.
دوست دارم تو را در حالی شروع کنم که دستم بر زانوی خودم باشد و محتاج کسی نباشد و زندگی ام را با عزت و سربلندی تا سر منزل مقصود و بی نهایت طی نمایم و فرداهای انتظار را به دستان خدا بسپارم تا به بهترین شکل ممکن برایم نقاشی و برنامه بچیند.