عنوان
کرامت وجودی انسان
استاد راهنما
سرکار خانم میرشکاری
نگارندگان
خدیجه محمدجانی ، طیبه رحیمی ، زهرا قرائی ، فاطمه شهسواریان ، صفری
سال تدوین
1396
چکیده
بی شک یکی از مهم ترین موضوعات قرآنی کرامت انسانی است و آن گونه که قرآن ترسیم می کند در جای دیگری به این نحو بیان نشده است که انسان در بین مخلوقات از ویژگی هایی برخوردار گردد که به « احسن الخالقین» خطاب گردد .
کرامت به معنی نزاهت از پستی و فرومایگی است و روح بزرگوار و منزه از هر پستی و فرومایگی است . بدین معنا کرامت در مقابل دنائت قرار می گیرد و کریم در مقابل دنی . کرامتی که به طور تکوینی در نهاد همه انسانها حتی کفار و فساق نیز به ودیعه نهاده شده و به طور ذاتی همه را در بر می گیرد . و در پاره ای موارد انسان به جایی می رسد که براثر برتری روح و نفس خویش به آن پایه برسد که تنها بندگی خدا کند ، نه بندگی هوا و هوس ، آنچه که با ذاتش بیگانه است به درون خود راه ندهد . در ارزش و اهمیت آن همین بس که از ائمه (علیهم السلام) وارد شده است ؛ که مردن از زندگی با ذلت بهتر است . کرامت انسان در اطاعت از خداست باید او بداندکه تنها در مقابل پروردگارش سرخم نماید تا به رشد و کمال خود دست یابد کرامت حقیقی در سایه اطاعت خداوند حاصل می گردد تا شخص به سعادت حقیقی خویش دست یابد و در جوار رحمت پروردگار قرار گیرد. لذا کسی که بر اثر عواملی چون خویشتن داری ، نرم خویی ، تقوا ارزش خود را بیابد و به کرامت برسد این گوهر اصیل خویش را به پای چیزهایی که به ظاهر ارزش و منزلت است قرار نمی دهد؛ و آن را بهانه ای برای فخر فروشی به مردم قرار نمی دهد، بلکه، با صبر، استقامت ورزیدن در کارها و عمل به دستورات الهی آن را حفظ و از دنیا برای آخرت خویش توشه ای برگیرد .
کلید واژه ها : دنائت ، خطیئه ، رحله .
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول : کلیات
1-1 : تعریف و تبیین موضوع 3
1-2 : اهمیت و ضرورت تحقیق 4
1-3 : اهداف و فواید 5
1-4 : پیشینه تحقیق 6
1-5 : سؤالات تحقیق 7
1-6 : روش تحقیق 8
1-7 : مفهوم اصطلاحات و واژه های کلیدی 9
1-8 : مشکلات و موانع تحقیق 10
فصل دوم : مفهوم شناسی و جایگاه کرامت
2-1 : مفهوم شناسی و انواع کرامت 11
2-2 : کرامت در لغت و اصطلاح 11
2-1-2 : انواع کرامت 13
2-1-2-1: کرامت ذاتی 13
2-1-2-2: کرامت اکتسابی 13
2- 1-3 : منشأکرامت انسانی 14
2-2 : جایگاه کرامت 14
2-2-1: کمال نهایی انسان از دیدگاه وحی 14
2-2-2: کرامت انسان از دیدگاه قرآن 15
2-2-3: کرامت نفس در سنت و حدیث 16
2-2-4 : کرامت و عزت نفس در در کلام امام علی و امام صادق (علیهما السلام) 17
2-2-5 : کرامت و عزت نفس در سخنان اما م حسین (علیه السلام) 18
2-2-6 : انسان پُلی میان کرامت الهی و کرامت اسلامی 20
2-2-7 : کرامت انسانی محور اخلاق اسلامی 20
2-2-8 : پاسداشت کرامت انسانی در سیاست 22
2-2-9 : پاسداشت کرامت انسانی در پیوند های بین المللی 22
فصل سوم : شاخص های کرامت انسانی
3-1 : عوامل کرامت انسانی 24
3-1-1: خویشتن داری 24
3 -1-2: نرم خویی و خوش اخلاقی 24
3-1-3 : ساده زیستی 24
3-1-4: بخشش 25
3-1-5: ایمان 25
3-1-6 : عمل صالح 27
3-1-7 : معرفت 28
3- 2 : موانع کرامت 29
3-2-1: شرک 30
3-2-2: نفاق 31
3-2-3 : اعمال سیئه 31
3-2-4 : جهالت 33
3-3 : نشانه ها و بازتاب کرامت 35
3-3-1: صبر و شکیبایی 35
3-3-2: رفق و مدارا 36
3-3-3 : مالکیت بر زبان و بذل احسان 36
3-3-4 : اخلاق نیکو 36
3-3-5 : عفو ، گذشت و صفح 36
3-3-6 : نداشتن حسد 37
3-3-7 : تغافل 37
3-3-8 : شاکر بودن 37
3-3-9 : نماز شب 37
3-3-10 : نیکی کردن به والدین 38
3-3-11: گریستن بر زمان از دست رفته 38
3-3-12 : مقدم داشتن آبرو بر مال 38
* نتیجه گیری 46
* منابع و مآخذ 48
مقدمه
ستایش خدایی را سزاست که حمد را بهای نعمتها و پناهگاه از بلاها و رسیدن به نعمتها و بهشت جاویدان و موجب افزایش احسان و کرمش قرار داد.
از آنجا كه يكى از طرق تربيت و هدايت ، دادن شخصيت به افراد است ، در اينجا به بيان شخصيت والاى نوع بشر و مواهب الهى نسبت به او پرداخته شده است ، تا با توجه به اين ارزش فوق العاده به آسانى گوهر خود را نيالايد و خويش را به بهاى ناچيزى نفروشد ، لذا قرآن کریم می فرماید : « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ ؛ ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم .»
رداى «كرامت»، پُربهاترين خلعتى است كه خداوند كريم بر قامت «آدم» پوشاند و آنگاه به فرشتگان، فرمان داد تا بر او سجده كنند و سپس بر خويش، در آفرينش او ، آفرين گفت: «فَتَبارَكَ اللهُ أحْسَنُ الْخالِقينَ» «كرامت نفس»، ارزشمندترين وديعه الهى به آدمى است و نگاهبانى آن و نيالودنش به پستيها ، وظيفه اى است گران. و هیچ گاه انسانی که کرامت خود را بازیافته باشد ، دچار اوهام و خیالات پنداری نخواهد شد که جان و روح انسانها را در بند کشد . کسی که کرامت و ارزش نفسش را یافته باشد با تقوا ، دینداری و صبر در مشکلات ، استقامت ورزیدن درکارها می تواند سعادت دنیا و آخرت خود را باز یابد و در پرتو عمل به فرامین الهی شایسته انسان کامل شدن را بیابد . اما کسی که کرامت خود را فراموش کرده است ، در مسیر حرکتش با موانعی چون شرک ، نفاق ، اعما ل سئیه ، جهالت و ….. چگونه می تواند کرامت خویش را حفظ نماید؟ و بنده طاغوت ها بُت شرک نباشد؟ کسی که کرامت و ارزش وجودی خود را بر اثر گناهان از دست داده است دیگر نباید انتظار رسیدن به اوج داشته باشد . چرا که چنین شخصی هر لحظه افسار نفسش را در دست هوا و هوس هایی قرار می دهد که او را به پرتگاه سقوط رهسپار می نماید .
پس شایسته است در این زمینه کمی توجه و دقت نظر شود که مبادا در طول زمان کرامت خود را فراموش نمایم و در مقابل بُت نفس به تعظیم درآییم .
پژوهش فوق در سه فصل تنظیم شده است . فصل اول به کلیات که شامل : تعریف و تبیین ، اهمیت و ضرورت ، اهداف و فواید و … اشاره دارد . فصل دوم به مفهوم شناسی و جایگاه کرامت اشاره دارد که انسانها دارای کرامت ذاتی و اکتسابی باشند اما کرامت ذاتی : کرامت ذاتی آن نوع کرامتی است که به طور تکوینی در پرتو نعمت ها و قابلیت های خاصی که خداوند به بنده اش اعطا کرده ، در نهاد او به ودیعه گذاشته شده است . کرامت اکتسابی : کرامت اکتسابی، یک نوع برتری روحی و معنوی است که بر پایه تقوا و پارسایی ظهور می کند . و اینکه کرامت نفس محور اخلاق اسلامی می باشد . در فصل سوم نیز به شاخص های کرامت اشاره دارد شاخص هایی چون خویشتن داری ، ساده زیستی ، بخشش ، که می تواند باعث شریف شدن نفس و آبادی آخرت و با استقامت ورزیدن در کارها و سبب توشه برداری برای آخرت باشد .
امید آن که روزی به ارزش و کرامت انسانی خویش واقف گردیم تا آن را به بهایی اندک نفروشیم .
فصل اول : کلیات
1-1 : تعریف و تبیین
کرامت انسانی جایگاهی بسیار والا و ارزشمند دارد و انسان را به مقام قرب و شرف حضور در پیشگاه الهی می رساند. بی تردید در سایه انجام فرامین الهی ، انسان به این درجه می رسد.کسی که کرامت انسانی خویش را باز شناخته باشد و برای آن ارزش قائل باشد ؛ به خود اجازه نخواهد داد که به خاطر دنیا و بسیاری از عوامل دیگر آن ارزش وجودی خود را زیر پا بگذارد و به بندگی و اسارت شیطان در آید چرا که انسان هم می تواند به مقام اعلی علیین دست یابد هم به مقام اسفل سافلین.
آنچه بیشتر مدنظر است اینکه انسان در سایه خویشتن داری، نرم خویی و خوش اخلاقی و ساده زیستی است که می تواند کرامت انسانی را برای خود انتخاب نماید و با ایمان و عمل صالح و با معیارهای دینداری، تقوا و عوامل دیگری آنها را به عنوان ارزش وجودی در خود نهادینه نماید و با استقامت ورزیدن در کارها از دنیا برای آخرت توشه بردارد تا به کرامت انسانی و به مقام قرب الهی دست یابد.
تحقیق فوق در سه فصل تنظیم شده است : فصل اول : در موردکلیات بحث می کند. فصل دوم: در مورد مفهوم شناسی و جایگاه تقوا بحث می کند و در فصل سوم به شاخص های کرامت پرداخته است.
1-2 : اهمیت و ضرورت
از آنجا که انسان شاهکار آفرینش می باشد، خداوند با دمیدن روح ملکوتی در کالبد بی جان او رخصت بار یافتن به مقام قرب خود را به او داد؛ تا کرامت انسانی خود را در سایه عمل به دستورات الهی بازیابد. چرا که ارزش وجودی او در معیار هایی چون تقوا و دینداری، اخلاق نیکو و….. خلاصه می گردد. لکن ما انسانها به خاطر غفلت و علل های دیگر ارزش و کرامت وجودی خود را در چیزهایی چون امکانات مادی، شُهرت ها و … می انگاریم که در واقع ارزش و اهمیتی برای آنها متصور نیست و آنگاه بر اثر فراموشی آن ارزش راه خطا و نسیان را می پیمایم. پس اهمیت پرداختن و بررسی پیرامون چنین موضوعی به منظوردرک درست ارزش وجودی خود آشکار می گردد. همچنین یک ضرورت شخصی ایجاب کرد تا در این زمینه تحقیقی صورت گیرد، شاید سبب یادآوری و یاد سپاری کرامت انسانی خویش گردد تا بتوان در سایه شناختن آن ارزش وجودی خود را حفظ نماییم.
1-3 : اهداف و فواید
هرموضوعی که مورد پژوهش واقع می گردد در بردارنده ، اهداف و فوایدی هرچند اندک از دیدگاه آن محقق می باشد. بی تردید آشنا نمودن انسانها وکسانی که خواهان دست یابی به کرامت و ارزش واقعی و انسانی خویش می باشند از مهم ترین اهداف این پژوهش می باشد. همچنین این مهم می تواند در اختیار اشخاصی قرار گیرد که کرامت و ارزش های انسانی خویش را فراموش نموده اند، و ارزش های پوچ و خیالی را برای خود متصور شده اند، که جان و روح انسانها را به تسخیر کشیده اند و این از مهم ترین فایده این پژوهش می باشد.
1-4 : پیشینه تحقیق
علی رغم مهم و با ارزش بودن موضوع کرامت انسانی و لزوم پژوهش های بیشتر در این زمینه اما متأسفانه به نظر می رسد که منابع در اختیار محدود و زیاد کاری صورت نگرفته است. اما با تلاش ها و مطالعاتی که به منظور انجام پژوهش فوق صورت گرفت؛ منابعی اندک یافت شد که به آنها اشاره می گردد :
1- دانشنامه امام علی (علیه السلام) نویسنده آن علی اکبر رشاد می باشد.
2- کرامت در قرآن نویسنده آن عبد الله جوادی آملی می باشد.
3- فلسفه اخلاق نویسنده آن مرتضی مطهری می باشد.
4- تفسیر موضوعی قرآن نویسنده آن عبد الله جوادی آملی می باشد.
5- چهل حدیث نویسنده آن روح الله موسوی خمینی می باشد.
1-5 : سؤالات تحقیق
1- سؤال اصلی
از دیدگاه قرآن کرامت وجودی انسان چگونه بیان شده است ؟
2- سؤالات فرعی
2-1 : جایگاه کرامت و مفهوم آن چگونه تبیین می شود ؟
2-2 : شاخص های کرامت چیست؟
2-3 : موانع کرامت چیست ؟
1-6 : روش تحقیق
هر موضوعی که به منظور انجام پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد از روش های مختلفی استفاده می کند. پژوهش فوق بر اساس راهکار کتابخانه ای به صورت فیش برداری از نکات مهم و کلیدی، و بر اساس نگرش بنیادی است.
1-7 : مفهوم اصطلاحات و واژه های کلیدی
1-7-1 : دنائت
أَدْنَأَ- إِدْنَاءً [دنأ]: «آن مرد مرتكب عيب و نقص شد.»
1-7-2 : خطیئه
خطأ: «اشتباه . نا گفته نماند .» الْخَطَأُ: «برگشتن و انحراف از يك سوى بسوى ديگر است و اين عدول .»
1-7-3 : رحله
ارْتَحَلَ- ارْتحَالًا [رحل] عن المكان: «از آن مكان رفت ، الْبعيرَ: بر آن شتر جهاز بست، بر آن شتر سوار شد.»
رحل:
الرَّاحِلة: «المركب من الإبل ذكرا كان أو أنثى ؛ مرکب از شتر نر باشد یا ماده .»
رحل: «ظرف (مثل خورجين و انبان) و بار سفر و كوچ.»
1-8: مشکلات و موانع تحقیق
در انجام پژوهش فوق مشکلی که سبب خلل در فرآیند پژوهش گردد وجود نداشت ؛ اما عمده ترین مشکلی که شاید مانع از ارائه پژوهشی جامع و کامل شد ،کمبود کُتب و منابع مورد نیاز در زمینه پژوهش فوق بود .
فصل دوم : مفهوم شناسی و جایگاه کرامت
2-1 : مفهوم شناسی و انواع کرامت
2-1-1 : کرامت در لغت و اصطلاح
در زبان فارسی برای واژگان کرامت و کَرََم معانی مختلفی از جمله : بزرگوار ، ستوده ، گرامی داشته شده بیان گردیده است . برای فعل کرامت در باب تفعیل (تکریم) واژه های برکشیدن ، برگزیدن ، بزرگی دادن به کار رفته است . اگر واژه کرم برای وصف خداوند به کار رفته شود نامی برای نیکی ها و لطف های آشکار و برای خداوند است در آیه زیر فعل کریم به معنای بخشنده و بزرگوار است .
«فَإِنَّ رَبِّي غَنِي كَرِيمٌ ؛ پروردگار من، غني و کريم است!» در آیه مقابل « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ؛ گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست .» واژه کریم به معنای بزرگواری ، بزرگ منشی و ارجمندی می باشد همانا کردارهای نیکوست است که برای خداوند گرامی ترین آنها انجام می گردد . بدین سان گرامی ترین و بزرگ منش ترین مردم ، پارسا ترین و پرهیزگار ترین آنان است .
همچنین برای قرآن کریم صفت کریم آمده است: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ؛ که آن ، قرآن کريمي است.» زیرا آنچه از راهنمایی ، بیان دانش در آن آمده ستوده شده است . واژگان اکرام و تکریم به معنای بخشش، بزرگواری، نیکویی رساندن به انسان است؛ به سود نیکویی و ارجی که کاهش پذیر نیست یا چیزی که بزرگوارانه و والاست و به انسان می رسد . کرامت اسمی است برای بخشش ، بزرگواری و بزرگ منشی نهاده می شود . و از فعل کرُمش بخشندگی ، دست و دل بازی ، سودمندی و کریم بودن گرفته شده است . در متن های فنی - دینی کرامت (جمع ان کرامات) به معنای کار فرا عادت به کار رفته است که از اولیای خداوند سر می زند و با معجزه و اعجاز تفاوت داشته است. و هرگاه انسان با این واژه وصف شود ، اسمی است برای اخلاق و افعال پسندیده ای که از انسان ظاهر می شود و نشان از بزرگواری او دارد و واژه کریم تا وقتی که آن اخلاق و رفتار ظاهر نشود، گفته نمی شود . همچنین اکرام و تکریم این است که بزرگداشتی یا سودی به انسان برسد که در آن نقصان و خواری نباشد یا چیزی که به او می رسد او را کریم و شریف گرداند. همچنین به معنای شأن و منزلت داده شده به آن دسته از کسان که احساسی بالا داشته اند یا دست اندرکار شرافتمندانه و بزرگ منشانه ای بوده اند. قهرمان حماسی ، شاهنامه فردوسی و ادیسه هوم یونانی از جان گذشتگی های شهیدان و آزادگان و حماسه سازان جهان در سراسر تاریخ بشری در این گروه جای می گیرند . منزلت و کرامت به این دلیل که اشخاص موجوداتی با اراده و مختارند .
مفاهیم کرامت به مقررات حقوقی پیوند و دلبستگی می یابند ، در هر مرحله ای از زندگی اشخاص را نباید از حقوق مدنی یا استقلال خویش باز داشت و بدین سان کرامت و منزلت گذشته از شاخصه های حقوقی اش در بردارنده دستور اخلاقی ژرفی است که شخص در هر وضع یا واقعیتی باشد سزاوار و شایسته احترام است در مضمون های اخلاقی و حقوقی کرامت به گونه ای کلی و نه جزئی در برگیرنده برابری حقوق است. کلی سازی این اصل اخلاقی که مصالح و منافع دیگران همین اندازه مهم است که منافع خود من دارای اهمیت است. شاید از نگاه مضمون های بالا کسی ارزش و کرامت نداشته باشد یا دارای عزت نفس نباشد اما همین که انسان است در خور احترام و برخوردار از داشتن منافع اساسی است که یکسان و همسان نگریسته می شود .
بنابراین در مجموع می توان گفت کرامت به معنای نزاهت از پستی و فرومایگی است و کریم یعنی روح بزرگوار و منزه از هر پستی، بدین معنا کرامت در برابر دنائت قرار می گیرد و کریم در مقابل دنی.
2-1-2 : انواع کرامت
2-1-2-1 : کرامت ذاتی
اما کرامت ذاتی آن نوع کرامتی است که به طور تکوینی در پرتو نعمت ها و قابلیت های خاصی که خداوند به بنده اش اعطا کرده ، در نهاد او به ودیعه گذاشته شده است و اختیار کردن انسان ، در کسبِ این مقام نقش ندارد ، یعنی چندان در حیطه اختیار انسان نیست و به صورت درونی و ذاتی برای ما نهادینه شده است. به واسطه این فضیلت است که انسان در مرتبه ای قرار می گیرد که برتر از دیگر موجودات می -شود.
در توصیف مطلب می توان گفت وجه عمومی این کرامت در تمامی انسان ها ، حتی در کفار و فساق وجود دارد ؛ اما آنان این گوهر بی همتا را کفران کرده اند و اصالت اصیل خویش را به پای چیزهایی گذاشته اند که به ظاهر و از منظر تفکر خودشان ارزش است، اما در حقیقت ضد دین و ضد ارزش های والای انسانی است. آنها غرق در جاهلیت مدرن اند.
2-1-2-2 : کرامت اکتسابی
کرامت اکتسابی، یک نوع برتری روحی و معنوی است که بر پایه تقوا و پارسایی ظهور می کند. « إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ؛ همانا گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.» این آیه بهترین ملاک و معیار برای تشخیص برتری انسان هاست . نشان دهنده این است که انسان ها در ارتباط با این نوع کرامت یکسان نیستند؛ بلکه متفاوت هستند و هرچه میزان تقوا و پرهیزگاری آنان بیشتر باشد ، کرامتشان نیز بیشتر خواهد بود.
انسان کریم فقط بنده ی خداست . آنچه با گوهر ذاتش بیگانه است، به بوستان وجودش راه نمی دهد. از بند تمام دشمنان درونی و برونی رها شده و با سرشتی عالمانه و روحی کریمانه در وادی فضایل اخلاقی قدم می گذارد.
2-1-3 : منشأکرامت انسانی
در ظاهر عقل آدمی یکی از عوامل برتری و ملاک اصلی منشأ کرامت او بر تمام مخلوقات حتی موجودات سماوی می باشد ؛ اما از دیدگاه قرآن کریم سرّ برتری و منشأ کرامت انسان اعم از ذاتی و اکتسابی نفخه ی روح الهی در اوست که وی را مسجود ملائکه قرار داده است. استاد جوادی آملی در این باره می -فرماید: مایه ی کرامت انسان و نسل آدمی همان روح الهی است و چون خداوند این روح الهی را به انسان داده است، فرموده است: « فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ؛ پس بزرگ است خدايي که بهترين آفرينندگان است!» قبل از مرحله ی انسانیت همه آثار صُنعی که درباره انسان صورت پذیرفت، بین انسان و حیوانات دیگر مشترک است ؛ یعنی اگر نطفه ای از صلب خارج می شود و در رحم قرار می گیرد و اگر علقه می شود، بعد مضغه می شود و سپس جنین می شود؛ این مراحل هم در انسان است و هم در حیوانات . تنها امتیاز انسان از سایر حیوانات در ناحیه روح الهی است.
2-2: جایگاه کرامت
2-2-1 :کمال نهایی انسان از دیدگاه وحی
از جایگاه وحی ، انسان حقیقتی مرکب از دو بعُد جسم و روح است . جسم انسان با مرگ او متلاشی شده و از بین می رود اما روح او که جوهر اصلی وی را تشکیل می دهد باقی می ماند و به حیات خود ادامه می دهد و هرگز فنا نمی پذیرد. بنابر این کمال نهایی انسان نیز که مربوط به روح اوست باید امری فنا ناپذیر و جاودانه باشد. بدیهی است کمال امری است که آن تیجه یک سیر آگاهانه و اختیاری است که در این دنیا کسب می شود ولی ظهور این کمال به صورت مقصد نهایی حیات انسان آن چنان که از آیات قرآنی دریافت می شود ، مقام و مرتبه ای است که از آن به قرب خدا (نزد خدا) تعبیر می شود ؛ یعنی انسان در نقطه ی نهایی سیر استکمالی خود به جایی می رسد که آنجا در کنار رحمت خداست.
خداوند متعال در قرآن مجید در مورد سرنوشت پرهیزگاران می فرماید: « إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ؛ یقيناﹰپرهيزگاران در باغها و نهرهاي بهشتي جاي دارند.» « فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ ؛ در جايگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر!» این آیه جایگاه پرهیزگاران را در نزد پروردگارشان جایگاهی در « فی مقعد صدق» معرفی کرده که شایستگی اقامت پرهیزگاران را دارد . البته می دانیم خداوند جایگاه مخصوص ندارد و با چشم سر دیده نمی شود این قرب همانند نزدیکی همانند قرب حضرت موسی(علیه السلام) است که با چشم دل خدا را ملاقت کرد و مقامی است بس ارجمند برای نشستن صدیقین. در جایی دیگر خداوند دعای آسیه همسر فرعون را یاد آور می شود که عرض کرد: « رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيتًا فِي الْجَنَّةِ ؛ پروردگارا! خانهاي براي من نزد خودت در بهشت بساز.»
2- 2-2 : کرامت انسان از دیدگاه قرآن
قرآن در ارتباط با کرامت انسانی دو گونه تعبیر دارد: در بخشی از آیات قرآن ، از کرامت و ارجمندی انسان و برتری او بر دیگر موجودات سخن به میان آمده و در برخی انسان نکوهش و حتی بحث فروتر بودن او از حیوانات مطرح شده است در این آیه خداوند می فرماید: « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ ؛ ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم .» در سوره تین و مؤمنون نیز از این که انسان در بهترین نوع خلق شده سخن به میان آمده : « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ؛ که ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم.» « فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ؛ پس بزرگ است خدايي که بهترين آفرينندگان است. » همچنین در آیات دیگری تأکید شده آن چه در آسمانها و زیمن است برای او مسخر ساخته است. اینها همه نشان گر کرامت، شرافت و برتری انسان برسایر موجودات و مخلوقات هستی است.
2-2-3: کرامت نفس در سنت و حدیث
درنهج البلاغه نفس و هواى نفس با شدت بیان شده است : « ألمُؤمِنُ لا يَمسى وَ لا يُصبِح إلا وَ نَفسَه َظنونَ عِندَهُ؛ مؤمن خصلتش اين است: صبحى را به شام نمى برد و شبى را به صبح نمى آورد مگر اينكه نفسش مورد بد گمانى او است .» هميشه با يك نوع بد گمانى به نفس خود نگاه مى كند ، مثل انسانی که همسایه ای خائن داشته باشد كه به او اعتماد ندارد و دائماﹰدر فكر اين است كه اين همسايه خيانتى نكند . از طرف ديگر در نهج البلاغه به جمله هايى بر مى خوريم كه در آنها نفس و خود تجليل و تكريم شده است .
حضرت علی (عليه السلام) در وصيتنامه اى كه به فرزند بزرگوارش امام مجتبى (علیه -السلام) مى نويسد ، مى فرمايند : «أكرِم نَفسِكَ عَن كُل دَنية وَ إن ساقَتِكَ إلى ألرِغائِب فَإنَّكَ لَن تَعتاضَ بِما تَبذِل مِن نَفسِكَ عِوَضاﹰ ؛ پسركم ! نفس خود را گرامى و محترم بدار از اين كه به يك پستى دچار بشود ، زيرا اگر از نفس خود چيزى را باختى و از دست دادى ، ديگر هيچ چيز نمى تواند جاى آن را پر كند اگر بدنت را از دست بدهى جايش پر شدنى هست، تا چه رسد كه مال و ثروتت را از دست بدهى هر چه را از دست بدهى چيز ديگرى مى تواند جاى آن را پر كند ، اما يك چيز است كه اگر آن را از دست بدهى ديگر جا پر كن ندارد[ و آن نفس خودت است] .» فَإنَّكَ لَن تَعتاضَ بِما تَبدِل مِن نَفسِكَ عِوَضاﹰ؛ اگر از خود خود، از خويشتن خود چيزى را از دست بدهى ، عوض برايش پيدا نمى كنى » نظير اين مضمون است شعرى از امام صادق (علیه السلام) که اين شعر را مى خواندند :
«أثامِن بِالنَفسِ ألنَفيسة رَبها وَ ليسَ لَها فىِ ألخَلقِ كُلهُم ثَمَن ؛ من با نفس خودم هيچ موجودى را برابر نمى كنم اگر بخواهى معامله بكنى با نفس خودم ، هيچ چيزى را با آن برابر نمى كنم جز پروردگارم . در عوض ، فقط او را مى گيرم . وحاضر نيستم اين سرمايه خودم واين خويشتن خودم را بدهم .» تمام دنيا و مافيها را , تمام ماسوى الله را با این گوهر نفیس برابر نیست . آن كس كه كرامت و عظمت نفس خودش را و در واقع خودش را درك بكند، براى او شهوات ، خيلى كوچك است و مخالفت با شهوات كار كوچكى است.
2-2-4 : کرامت نفس در كلام امام علی و امام صادق(علیهما السلام)
امام صادق (علیه السلام)فرمودند : «وَ لا تَكُن فَظا غَليظا يَكرِه ألنَّاسِ قُربِكَ وَ لا تَكُن واهِنا يَحقِركَ مِن عَرَفِكً؛ در معاشرت با مردم ميانه رو باش ، نه آنجور خشن و تند خود و بد اخلاق و بد برخورد باش كه مردم از نزديك شدن به تو خوششان نيايد ، و نه آنقدر واهن يعنى ضعيف باش كه هر كس با تو بر خورد مى -كند تو را تحقير كند مؤمن نبايد كارى بكند كه در نظر ديگران تحقير بشود .» «يَكُون إفتقارِكَ إليَهِم فى لَينِ كَلامِكَ و حَسَن بِشِركَ ، و يَكُون إستِغناؤكَ عَنهُم فى نَزاهة عَرضِكَ و بَقاءِ عِزك »
در نهج البلاغه آمده است : «ما أحسَن تَواضُعِ ألاغنياءِ لِفُقراءِ طَلبا لَما عِندَ اللهِ وَ أحسنَ مِنهُ تَيهِ ألفُقَراءِ عَلىَ ألاغنياءِ إتِكالا عَلى اللهِ ؛ چه قدر زيباست كه ثروتمند در مقابل فقير متواضع و فروتن باشد و خودش را كوچك كند به خاطر رضاى حق ، و از آن زيباتر بى اعتنايى فقرا است نسبت به اغنياء به خاطر اعتماد به حق چقدر زيباست كه غنى در مقابل فقير متواضع باشد و چقدر زيباتر است كه فقير به غنى بى اعتنا ، و توكلش به خدا باشد . »
در دعاى ابوحمزه ثمالی مى خوانيم : «ألحَمد للهِ ألذى وَكَلَنى إليهِ فَأكرِمنى وَ لَم يَكَلَنى إلى ألنّاسِ فَيهينونى ؛ چقدر من بايد خدا را شكر كنم كه مرا به خودش واگذار كرد و خودش مرا محترم كرد و محتاج مردم نكرد كه خوارم كنند .» باز در نهج البلاغه آمده است : «قَدرِ ألرَجُل عَلى قَدرِ هِمَته ؛ قدر و اندازه هر كسى همان قدر و اندازه همتش است ، هر چه همت دارد اندازه اش همان است» و «شجاعَتِه عَلى قَدرِأنفَته ؛ و شجاعت هر كسى به اندازه حس مردانگى او است .» شجاعت غير از زور بازو است . شجاعت قوت قلب است نه زور بازو ، نقطه مقابل جبن و تهور است، يعنى نترس بودن و در عين حال بى احتياط نبودن شجاعت هر كس به آن اندازه است كه روح مردانگى در روحش باشد باز كلام ايشان است در همان نامه اى كه به امام حسن (علیه السلام) نوشته اند: «لا تَكُن عَبدَ غَيِركَ وَ قَد جَعَلَكَ اللهِ حَرا ؛ پسرم هرگز در دنيا بنده كسى مباش زيرا خدا تو را آزاد آفريده است.»
2-2-5 : كرامت و عزت نفس در سخنان امام حسين ( علیه السلام )
از امام حسین (علیه السلام) در رابطه با کرامت نفس سخنان بسیاری نقل شده است از جمله كلمات قصار ايشان است كه در « بحار » نقل مى كند : «مَودَت فى عِز خَير مِن حَيوة فى ذِل ؛ مردن با عزت ، از زندگى در ذلت بهتر است و بر آن ترجيح دارد .» جمله معروف ايشان : «هيهات منا الذله» « إلا وَ إن ألدعى إبنَ ألدُعى قَد رَكِزَ بَينِ إثنَتَينِ بَينِ ألسِلة وَ ألذِلة وَ هَيهاتِ مِنَّا ألذِلة يأبى الله ذلِكَ لَنا وَ رَسُولِه وَ ألمُؤمِنُونَ وَ حَجُور طابَت وَ طَهَرَت وَ أنوَفَ حَمية وَ نُفوسِ أبية مِن أن نُوثِر طاعَة اللِئامِ عَلى مَصارِع ألكِرام » .
امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا فرمودند: « لا وَ اللهِ لا أعطَيَهُم بِيَدَى إعطاءِ ألذَليلَ وَ لا أفَرَ فِرارَ ألعَبيد ؛ نه ، به خدا قسم مانند يك انسان ذليل با آنها بيعت نمى كنم و نيز مانند يك برده فرار نمى كنم . » . همچنين از سخنان آن حضرت است : «الصدق عز و الكذب عجز ؛ راستى عزت است و دروغ از ناتوانى است » نكته ها همه در اين موارد است كه تدريجاﹰشرح مى دهم اينگونه تعبيرات خيلى معنى دارد : به اين دليل بايد دنبال راستى بود كه راستى عزت است و يك انسان دنبال عزت و شرف است ، و به اين دليل از دروغ بايد پرهيز كرد كه دروغ عجز و ناتوانى است آدم دروغگو به دليل احساس عجز و ناتوانى و زبونيى كه در روح خودش مى كند دروغ مى گويد يعنى محال است يك انسان در روح خودش احساس عزت و نيرو و شرف بكند و حاضر باشد يك كلمه دروغ به زبان خودش بياورد .
از حضرت على (عليه السلام) است که فرمودند: «الغيبة جهد العاجز ؛ غيبت حداكثر كوشش آدمهاى ناتوان است .» کسی که در روح خودش احساس عزت ، قدرت ، قوت و شرف مى كند ، عزت و شرفش اجازه نمى دهد که پشت سر کسی غیبت کند آدم های نا توان و عاجز هستند که چنین کارهایی را انجام می دهند همانا ، غيبت ناشى از عجز است .
2-2-6 : انسان پُلی میان کرامت الهی و کرامت اسلامی
کرامت الهی بالاترین کرامت هاست . هیچ بخشندگی و بزرگواری به پای بخشندگی و بزرگواری خدا نمی رسد . نعمت های پروردگار فراگیر و همگانی و بی منت است مهربانی اش بی دریغ و پایدار است .
کرامت الهی را نباید بهانه ای برای کرامت فروشی به بندگان خدا ساخت . باید در پیوند های اجتماعی ، کرامت های خداوندی را پاس بداریم . به نام خدا خود را از دیگران ارجمند تر دانستن و گرامی تر شمردن ولی کرامت او را پاس نداشتن از فضیلت و انسانیت و شرف دور است . کرامت اسلامی زنجیره کرامت خدایی است، آسانی و آسان گیری در دین، امنیت داشتن ، ایمن بودن ، داشتن آرامش ، پند پذیری و در میدان ارزش ها مسابقه دادن از ویژگی های کرامت اسلامی است .
نام اسلام نشانی بر کرامت و پیامی برای پاسداشت ارزش های والای اخلاقی و انسانی و در برگیرنده هر کرامت و منزلت است . « إنَّ الله تَعالی خَصَکُم بِالاسلامِ وَ استَخصَلَکُم لَهُ و ذلِکَ لِأنه إسمِ سَلامِه وَ جَماعِ کَرامِهِ؛ همانا خداوند تعالی شما را به اسلام مخصوص گردانید و برای اسلام برگزید ، چه اسلام نامی از سلامت است و فراهم دارنده هر کرامت است . » یکی از عامل های تهی شدن از کرامت و بزرگواری از هم گسستگی ، دوگانگی شدن شعارها و باورها ، شاخه شاخه شدن و دست کشیدن از هم بستگی است . با چنین کارها و اندیشه های فرومایه و ددمنشانه است که خداوند تن پوش بزرگواری و شأن منزلت انسانی را از انسان بیرون می آورد و نعمت هایش را باز می گیرد .
2-2-7 : کرامت انسانی محور اخلاق اسلامی
« وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ ؛ در حالي که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است .»
هر صاحب نظريه اى ناچار معتقد است كه در تعليم و تربيتهاى اخلاقى بايد چیزی را مد نظر قرار داد آنكه اخلاق را از مقوله عاطفه مى داند ناچار بر روی عاطفه تکیه دارد . و آنكه از مقوله اراده مى داند نکته دیگری را مورد تأکید قرار می دهد و آن چیزی که از مقوله وجدان است بر روی چیز دیگری تأکید دارد . اکنون می - خواهیم بدانیم که در اخلاق اسلامی بر روی چه نکته ای توجه می شود.
آن نقطه اى از روح انسان كه اسلام بر آن تأکید دارد براى احياء اخلاق انسانى و براى اينكه انسان را به سوى اخلاق سوق بدهد ، كرامت و عزت نفس است. « وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ ؛ در حالي که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است .» مؤمن بايد هميشه عزيز باشد و عزيز است .
پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : «اُطلُبوا الحَوائِج بِعِزة الانفس» . انسانها گاهی نیازمند انسانهای دیگر می شوند آیا احتیاج را به انسانهای دیگر عرضه کردند خوب است یا بد ؟ برخى مكتبها مى -گويند خوب است ، مخصوصاﹰ از اين جهت كه هر چه انسان بيشتر اظهار احتياج و تذلل و خواستارى بكند نفس خودش را بيشتر خوار و ذليل كرده و براى تهذيب نفس خوب است.
گروهى به نام کلبیون در یونان قدیم زندگی می کردند که معتقد بودند به دنائت و پستى ، و هر چه انسان خودش را بيشتر پست مى كرد ، از نظر اينها اخلاقى تر بود و در غير كلبيون هم چنين افرادى در دنيا بوده -اند در اخلاق صوفيانه ما چنین موردهایی یافت می شود چون اينها متأثر از اخلاق اسلامى هستند و از عزت و كرامت نفس هم زياد گفته اند . گاهى در اخلاق صوفيانه ما ضد اين تعبير اسلامى ديده مى شود اساساﹰ گروهى از متصوفه پيدا شدند كه آنها را ملامتيان يا ملاميه مى گفتند ملاميه روششان اين بود كه مى -گفتند براى اينكه نفس اماره را ذليل كنيم بايد هر چه مى توانيم خودمان را در نظرها خاكسار بكنيم كسى براى ما ارزشى قائل نباشد ، و در واقع عزت نفس را از دست بدهيم .
2-2-8: پاسداشت کرامت انسانی در سیاست
از جاهایی که کرامت انسان مورد خدشه وارد می شود و منزلت بشر را درگیر می کند امور سیاست است . پیروزی در سیاست از نگاه برخی از سیاستمداران اصل است و زیر پاگذاشتن کرامت و شرف انسانی از دیدگاه آنان چندان مهم نیست . تنها هدف پیروزی است . اسلام با این بینش موافق نیست . نیرنگ ، تحمیق مردم پستی و فرو مایگی استو از کرامت و شأن انسان به دور است . هر نیرنگ بازی در روز رستاخیز پرچمی همراه دارد که با ان شناخته می شود اگر پستی سیاسی کاری ، پیمان شکنی ، نیرنگ و تحمیق مردم به بهانه دین و سیاست نبود حضرت علی (علیه السلام) از معاویه و معاویه صفتان سیاستمدارتر و زیرک تر
بود . هرکاری که کرامت و شخصیت انسان را فرو شکند و بگسلند ، زشت و نکوهیده است . چنان که امام علی (علیه السلام) در بازگشت از صفین به کوفه به شامیان که گروهی از همدان بودند برخورد . رئیس آنان به نام حرب پسر شرحبیل پای پیاده در رکاب امام علی (علیه السلام) به راه افتاد . امام (علیه السلام) به آن مرد گفت : بازگرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من موجب فریفته شدن والی وخاری مؤمن است .
2-2-9 : پاسداشت کرامت انسانی در پیوند های بین المللی
با نگاهی به پیمان نامه ها و سازش نامه هایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)و خلیفگان مسلمان با نامسلمانان بسته اند به خوبی پیدا است که اسلام از آغاز بر پایه گذاری اصول انسانی دوستانه بین الملی پیشگام بوده است . پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با بخشش و گذشت ، مهربانی برای جهانیان«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ ؛ ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم.»
در عمل رفتار های انسان دوستانه قرآن را درباره با نامسلمانان و بیگانگان به کار می بست پیمان شکنی یکی از رفتارهای ضد کرامت و منزلت شمرده می شود که اسلام هیچ گاه به خیانت فرمان نداده است . امام علی (علیه السلام) نیز پیش از رویارویی با دشمن در نبرد ، همچنین آشکارا به سپاهیان قریش دستور می دهد تا آغازگر جنگ نباشند و اگر دشمن شکست خورد و فرار کرد آن کسی که پشت کرده است نکشند و به کسی که نمی تواند از خود دفاع کند یا آسیب دیده و زخم برداشته است آسیب نرسانند ، هرگز زنان را با زدن و ناسزا گویی برنیاشویند . اگر زنان به امیران و فرماندهان اهانت کردند و ناسزا گفتند و آبرویشان را بردند آنان را بر نینگیزانند ؛ زیرا تاب و توان زنان اندک و جانشان نا توان است .آنگاه که زنان در شرک به سر می بردند مأمور بودیم دست از آنان برداریم تا چه رسد اکنون که مسلمانند .
پیداست که کرامت انسانی مرد و زن ، عرب و غیر عرب نمی شناسد و از بررسی ، روش و منش سیاسی اسلام چنین دریافت می شود که احترام به کرامت و ارزش انسان اصلی است سیاست برای اداره امور اجتماعی و سیاسی انسان ها است . هر چیزی به هر بهانه و نامی که باشد نمی تواند اصول کرامت انسانی را زیر پا بگذارد . در پیمان نامه هایی که امام علی (علیه السلام) با اقلیت های دینی و نا مسلمانان می بست همه جا بر پاسداشت ارزش های اخلاقی و کرامت و منزلت انسان تأکید می کرد .
فصل سوم : شاخص های کرامت انسانی
3-1: عوامل کرامت انسانی
3-1-1 : خویشتن داری
یکی از معیارهایی که مشخص کننده ی انسان های با کرامت است ، خویشتن داری و مالکیت هوای نفس است. انسان کریم بر هوای نفس و امیال خویش تسلط دارد . چشم و دلی پاک دارد و هوای نفسش در نظرش کوچک و پست است.
ای جوان! همانا خویشتن داری تو در برابر گناهان ملاک کرامت وجودی تو است ؛ آنگاه که غَضّ بَصَر می کنی، آنگاه که حریم پاک وجودت را محرم هیچ نامحرمی نمی کنی ، آنگاه که خداوند را همیشه و در همه حال در کنار خود احساس می کنی ، این چیزی نیست جز کرامت درونی تو و ملاک ارزشمندتر بودنت نسبت به دیگر موجودات. آنگاه که حریم زندگیت را با حصاری از جنسِ طلایی توکل به خدا سنگر سازی می کنی بدان که خداوند عزتی برتر از همگان به تو خواهد بخشید.
3-1-2 : نرم خویی و خوش اخلاقی
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید : «نرم خویی از کرم است».
3-1-3 : ساده زیستی
انسان کریم ، انسانی ساده و ساده زیست است و از پیچیدگی ها و داشتن نیت های پنهانی به دور است. بیایید با خلوص و سادگی به یکدیگر دروغ نگویم تا کریمانه زندگی کنیم و از یکدیگر سلب اعتماد نکنیم. به هر حال آدم است ، باور می کند ، دل می بندد ، می رنجد، … و این گونه است که کرامت را درونمان نابود می کنیم.
3- 1-4: بخشش
بخشیدن گناهان و جرایم دیگران از سنت کریمان است . آنان بدی را با نیکی پاسخ می دهند و در هنگامه قدرت دست به عفو و بخشش می زنند . بیایید عاشقانه یکدیگر را ببخشیم ، بیایید عاشقانه کرامت در وجودمان مهمان کنیم . بیایید حسین وار به یکدیگر محبت کنیم.
3-1-5: ايمان
يكي از پايهها و اركان تشكيل دهندة تقوا و بالتبع يكي از عوامل كرامت انسان ، ايمان است ؛ همچنان كه قرآن كريم پس از آنكه تنها متقين را شايسته هدايت الهي ميشمارد ، در وصف آنها بر صفت ايمان تأكيد ميورزد: « ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ؛ آن کتاب با عظمتي است که شک در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزکاران است.» « وَالَّذِينَ يؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يوقِنُونَ؛
و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پيش از تو (بر پيامبران پيشين) نازل گرديده ، ايمان ميآورند؛ و به رستاخيز يقين دارند .»
همچنين قرآن مجيد در بيان داستان حبيب نجار كه در شهر انطاكيه به دو فرستادة حضرت مسيح(علیه -السلام) ايمان آورده و مردم را به پيروي از اين حواريان عيسي(علیه السلام) فرا خوانده و بدين سبب توسط مردم كفر پيشه به شهادت رسيده بود . عامل برخورداري او را در بهشت از كرامت الهي، ايمان به پروردگار ذكر مينمايد: «إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ؛ (به همين دليل) من به پروردگارتان ايمان آوردم ؛ پس به سخنان من گوش فرا دهيد!»«قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يا لَيتَ قَوْمِي يعْلَمُونَ؛ (سرانجام او را شهيد کردند و) به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اي کاش قوم من ميدانستند.. »«بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ؛ که پروردگارم مرا آمرزيده و از گراميداشتگان قرار داده است!» از امام باقر(علیه السلام) در ذيل آيه 70 سوره اسراء نقل شده كه فرمود: «إنَّ الله لا يَكِرمُ روحَ كافِر و لكِن يَكرِمُ أرواح ألمُؤمِنينَ وَ إنَّما كِرامَة النَفسِ وَ الدَم بِالروح ؛ همانا خداوند روح كافر را گرامي نميدارد، ولي ارواح مؤمنان را گرامي ميدارد و كرامت نفس و خون فقط به روح است.»
همان طور كه پيشتر بيان شد ، منشأ كرامت انسان ، نفخه روح الهي در كالبد اوست ؛ اما با عنايت به اين روايت، معلوم ميشود كسي ميتواند كرامت بالقوه و وديعة نهان در وجودش را به فعليت برساند كه از نور ايمان بهرهمند باشد . و اين چنين است كه نفس و خون او نيز از كرامت برخوردار ميگردد.
امام خميني(رحمه الله علیه) راجع به اهميت ايمان و چگونگي تحصيل آن فرمودهاند: «بايد انسان در صدد تحصيل ايمان برآيد كه اگر خداي نخواسته از اين عالم - كه دار تغيّر و تبدّل است و هريك از ملكات و اوصاف و احوال قلبي را ميتوان در آن تغيير داد - بيرون رويم و از ايمان دست ما تهي باشد ، خسارتهاي فوق العاده به ما وارد خواهد آمد و در خسران بزرگ واقع خواهيم شد و ندامتهاي بيپايان نصيب ما خواهد گرديد.
… پس انسان بايد در همين عالم ، اين چند صباح را مغتنم شمارد و ايمان را با هر قيمتي هست ، تحصيل كند و دل را با آن آشنا كند. و اين در اوّلِ سلوك انساني صورت نگيرد ، مگر آنكه نيّت را در تحصيل معارف و حقايق ايمانيه خالص كند و قلب را با تكرار و تذكّر، به اخلاص و ارادت آشنا كند تا اخلاص در قلب جايگزين شود؛ چه كه اگر اخلاص در كار نباشد ، ناچار دست تصرف ابليس به كار خواهد بود و با تصرف ابليس و نفس - كه قدم خودخواهي و خودبيني است - هيچ معرفتي حاصل نشود ؛ بلكه خود علم التوحيد بي اخلاص، انسان را از حقيقت توحيد و معرفت دور ميكند و از ساحت قرب الهي تبعيد مينمايد.»
3-1-6 : عمل صالح
از ديگر اركان تقوا و عوامل نيل به كرامت ، عمل صالح به ويژه عبادت پروردگار عالميان است؛ چنان كه قرآن كريم كسي را كه جامع صفت ايمان و عمل صالح است ، به عنوان شخص متقي معرفي ميكند و مجموعهاي از اعمال صالح را به همراه متعلقات ايمان چنين بر ميشمارد: « لَيسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ؛ نيکي، (تنها) اين نيست که (به هنگام نماز،) روي خود را به سوي مشرق و (يا) مغرب کنيد؛ (و تمام گفتگوي شما، در باره قبله و تغيير آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازيد؛) بلکه نيکي (و نيکوکار) کسي است که به خدا، و روز رستاخيز ، و فرشتگان، و کتاب (آسماني)، و پيامبران، ايمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقهاي که به آن دارد، به خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق ميکند؛ نماز را برپا ميدارد و زکات را ميپردازد ؛ و (همچنين) کساني که به عهد خود -به هنگامي که عهد بستند-وفا ميکنند؛ و در برابر محروميتها و بيماريها و در ميدان جنگ، استقامت به خرج ميدهند؛ اينها کساني هستند که راست ميگويند ؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اينها هستند پرهيزکاران!»
و در خصوص عبادت و پرستش خداوند ميفرمايد: «يا أَيهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ اي مردم! پروردگار خود را پرستش کنيد؛ آن کس که شما، و کساني را که پيش از شما بودند آفريد ، تا پرهيزکار شويد .»
امام خميني(رحمه الله علیه) نيز دربارة تأثير اعمال صالح به همراه ايمان و عقيده راستين در عوالم برزخ و دوزخ چنين ميفرمايد: «انسان در عوالم ديگر از عذاب و عقاب جز آنچه خود در اين عالم تهيه كرده، نخواهد ديد و هر چه در اين عالم از اعمال صالحه و اخلاق حسنه و عقايد صحيحه داشته، در آن عالم صورت آن را به عيان ببيند با كرامتهاي ديگري كه حق به تفضل خويش به او عنايت فرمايد.»
3-1-7 : معرفت
اگر تقوا ره توشه مسير كرامت و خمير ماية تكامل آدمي است ، تحصيل آن بدون علم و معرفت ممكن نميباشد؛ چرا كه بدون شناخت ، انسان هرگز مصون از خطا و لغزش در تشخيص مصاديق تقوا و نوع عمل نخواهد بود. حضرت امام(علیه السلام) معرفت را به همراه عبادت كه در واقع ، از عوامل كرامت هستند ، باب رحمتي معرفي ميكند كه پروردگار توسط فرشتگان و پيامبران به روي بندگان خود گشوده است. ايشان ميفرمايند:
«چون دست بندگان از ثنا و عبادت ذات مقدس كوتاه بود و بدون معرفت و عبوديت حق ، هيچ يك از بندگان به مقامات كماليه و مدارج اخرويه نرسند - چنانچه در محل خود پيش علماي آخرت مبرهن است، و عامه از آن غفلت دارند و مدارج اخرويه را جزاف يا شبه جزاف دانند ، «تَعالي الله عَن ذلك عُلواﹰ كبيراﹰ - حق تعالي به لطف شامل و رحمت واسعة خود بابي از رحمت و دري از عنايت به روي آنها باز كرد ، به تعليمات غيبيه و وحي و الهام به توسط ملائكه و انبيا - و آن باب عبادت و معرفت است - طرق عبادت خود را بر بندگان آموخت و راهي از معارف بر آنها گشود تا رفع نقصان خويش حتي الامكان بنمايند و تحصيل كمال ممكن بكنند و از پرتو نور بندگي هدايت شوند به عالم كرامت حق و به روح و ريحان و جنت نعيم ، بلكه به رضوان الله اكبر رسند.» البته ناگفته نماند كه بين علم و تقوا رابطه متقابل وجود دارد؛ همچنان كه قرآن مجيد تقوا را با علم و معرفت همراه ساخته و فرموده است: « وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ ؛ از خدا بپرهيزيد! و خداوند به شما تعليم ميدهد؛ خداوند به همه چيز داناست.» ! و نفرموده: « وَإن اتَّقُوا اللَّهَ وَيعَلِّمُكُمُ اللَّهُ » تا فقط علم را متوقف بر تقوا كرده باشد.
و نيز فرموده است: «وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ؛ اي کساني که ايمان آوردهايد از (مخالفت) خدا بپرهيزيد؛ و هر کس بايد بنگرد تا براي فردايش چه چيز از پيش فرستاده؛ و از خدا بپرهيزيد که خداوند از آنچه انجام ميدهيد آگاه است! «كمتر آيهاي سراغ داريم كه در يك جمله كوتاه دو بار، دعوت به تقوا شده باشد و اين دوبار به عنوان دو حدّ و مرز، يك امر متوسط را در بر ميگيرند… اين دو بار دعوت به تقوا براي آن است كه هم در مراقبت با تقوا باشد و هم در محاسبت. اينكه فرمود:
« وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ » يعني هر كس نظر كند ببيند براي فردا، چه چيز فراهم كرده است؟ … از اين جهت كه قيامت هم يقيني الوقوع است و هم قريب الوقوع، از آن به غد (فردا) تعبير شده است. فرمود:
« وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ » نظر كردن، بدون معرفت نفس و بدون شناخت سلامت و مرض نفس و بدون شناخت درمان نفس ميسر نيست. »
بنابراين ، همانطور كه معرفت اساس تقوا و يكي از اركان آن است و بدون شناخت ، تقوا حاصل نميگردد، تقوا نيز زمينهساز علم و معرفت ربوبي ميباشد ؛ چرا كه «تقوا صفاي نفس دهد و آن را به مقام غيب مقدّس مرتبط كند ، پس تعليم الهي و القاي رحماني واقع گردد؛ زيرا كه در مبادي عاليه ، بخل محال است و آنها واجب الفياضيه هستند ؛ چنانچه واجب الوجود بالذات ، واجب از جميع حيثيات است.»
3-2 : موانع كرامت
هر آنچه با حقيقت تقوا ناسازگار است و با اركان آن يعني ايمان، عمل صالح و معرفت در تضاد ميباشد، مانع دستيابي به مقام كرامت انساني است . از اين رو، برخي از موانع كرامت را ميتوان چنين بر شمرد:
3-2-1 : شرك
شرك خاموشكنندة فروغ ايمان است و هيچ عمل صالحي با وجود آن مايه نجات آدمي و موجب حركت در مسير كرامت نميباشد و تنها لغزشي است كه به صراحت قرآن هرگز مورد غفران الهي قرار نميگيرد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يغْفِرُ أَنْ يشْرَكَ بِهِ وَيغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يشَاءُ وَمَنْ يشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا ؛ خداوند (هرگز) شرک را نميبخشد! و پايينتر از آن را براي هر کس (بخواهد و شايسته بداند) ميبخشد. و آن کسي که براي خدا ، شريکي قرار دهد ، گناه بزرگي مرتکب شده است. چرا كه شرك دور شدن از شاهراه توحيد و سقوط به قعر درّه ضلالت و گمراهي است»
و به فرمودة قرآن كريم: «حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ ؛ (برنامه و مناسک حج را انجام دهيد) در حالي که همگي خالص براي خدا باشد!هيچ گونه همتايي براي او قائل نشويد! و هر کس همتايي براي خدا قرار دهد، گويي از آسمان سقوط کرده ، و پرندگان (در وسط هوا) او را ميربايند؛ و يا تندباد او را به جاي دوردستي پرتاب ميکند!.» و به راستي كه شرك ظلم بزرگي است: « وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يعِظُهُ يا بُنَي لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ؛ (به خاطر بياور) هنگامي را که لقمان به فرزندش - در حالي که او را موعظه ميکرد- گفت: «پسرم! چيزي را همتاي خدا قرار مده که شرک ، ظلم بزرگي است. » .
البته گفتهاند كه قابل بخشايش نبودن شرك در مورد كساني است كه با اين حال از دنيا بروند و توفيق توبه پيدا نكنند . در هر صورت ، هر كس كه طالب لقاي ربّ و مقام قرب الهي است، با وجود شرك نميتواند بدين جايگاه نايل گردد: ««قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يوحَى إِلَي أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ؛ بگو: «من فقط بشري هستم مثل شما؛ (امتيازم اين است که) به من وحي ميشود که تنها معبودتان معبود يگانه است؛ پس هر که به لقاي پروردگارش اميد دارد ، بايد کاري شايسته انجام دهد ، و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند!»
3-2-2: نفاق
نفاق و دورويي نيز از جمله موانع راه وصول به كرامت است كه قرآن كريم اين وصف را موجب دوري از هدايت الهي و سبب گرفتاري در عذاب اليم معرفي مينمايد : « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراﹰ لَمْ يكُنِ اللَّهُ لِيغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيهْدِيهُمْ سَبِيلًا ؛ کساني که ايمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ايمان آوردند، و ديگربار کافر شدند ، سپس بر کفر خود افزودند ، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد ، و آنها را به راه (راست) هدايت نخواهد کرد.»
و به فرمودة امام خميني(رحمه الله علیه) : «نفاق و دورويي، علاوه بر آنكه خود صفتي است بسيار قبيح و زشت كه انسان شرافتمند هيچگاه متصف به آن نيست و داراي اين صفت از جامعة انسانيت خارج ، بلكه با هيچ حيواني نيز شبيه نيست ، و ماية رسوايي و سرشكستگي در اين عالم پيش اقران و امثال است، [موجب] ذلت و عذاب اليم در آخرت است… رسول خدا - (صلي الله عليه و آله و سلم)- فرمود : «ميآيد روز قيامت آدم دورو، در صورتي كه يكي از دو زبانش از پشت سرش خارج شده و يكي از آنها از پيش رويش ؛ و هر دو زبان آتش گرفته و تمام جسدش را آتش زدهاند . پس از آن گفته شود: اين است كسي كه در دنيا دورو بود و دو زبان بود؛ معروف شود به اين روز قيامت.» سر منشأ بسياري از مفاسد و مهالك است كه هر يك ، دنيا و آخرت انسان را ممكن است به باد فنا دهد.»
3-2-3 : اعمال سیئه
ارتكاب سیئات و معاصي نيز سبب دوري از مسير كرامت است ؛ چرا كه محال است كسي بدون سرمايه ايمان و عمل صالح و با كولهباري از گناه بتواند به خريداري گوهر كرامت بپردازد. این دو هرگز با یکدیگر برابر نمی باشند: « أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْياهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يحْكُمُونَ ؛ آيا کساني که مرتکب بديها و گناهان شدند گمان کردند که ما آنها را همچون کساني قرارميدهيم که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند که حيات و مرگشان يکسان باشد؟! چه بد داوري ميکنند .»
به عنوان نمونه ، قرآن مجيد كساني را كه به معصيتهايي همچون قتل و زنا گرفتارند، مشمول خلود در عذاب مهان كه درست نقطه مقابل كرامت است ، می شمارد: « وَالَّذِينَ لَا يدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يزْنُونَ وَمَنْ يفْعَلْ ذَلِكَ يلْقَ أَثَامًا ؛ و کساني که معبود ديگري را با خداوند نميخوانند؛ و انساني را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نميکشند؛ و زنا نميکنند؛ و هر کس چنين کند ، مجازات سختي خواهد ديد!» «يضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يوْمَ الْقِيامَةِ وَيخْلُدْ فِيهِ مُهَاناﹰ ؛ عذاب او در قيامت مضاعف ميگردد، و هميشه با خواري در آن خواهد ماند!.»
اما صاحبان کرامت «کسانی هستند که در محفل گناه حاضر نمی شوند و به گناه نیز شهادت نمی دهند و اگر به بدی و لغو برخوردند ، کریمانه می گذرند و هرگز حاضر نیستند در مجلس لغو شرکت کنند و اگر هم خواستند نهی از منکر کنند ، کریمانه این کار را انجام می دهند.» چنان که قرآن کریم در باره بندگان با کرامت می فرماید :«وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاما ؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کساني هستند که با آرامش و بيتکبر بر زمين راه ميروند ؛ و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام ميگويند (و با بياعتنايي و بزرگواري ميگذرند) .» «وَالَّذِينَ يبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيامًا ؛کساني که شبانگاه براي پروردگارشان سجده و قيام ميکنند.»«وَالَّذِينَ يقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ؛ وکساني که ميگويند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است!» «إنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ؛ مسلما آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محل اقامتي است!» «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَلَمْ يقْتُرُوا وَكَانَ بَينَ ذَلِكَ قَوَامًا ؛ و کساني که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف مينمايند و نه سختگيري؛ بلکه در ميان اين دو، حد اعتدالي دارند.» « وَالَّذِينَ لَا يدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يزْنُونَ وَمَنْ يفْعَلْ ذَلِكَ يلْقَ أَثَامًا ؛ و کساني که معبود ديگري را با خداوند نميخوانند؛ و انساني را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نميکشند؛ و زنا نميکنند؛ و هر کس چنين کند، مجازات سختي خواهد ديد!»
«يضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يوْمَ الْقِيامَةِ وَيخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ؛ عذاب او در قيامت مضاعف ميگردد، و هميشه با خواري در آن خواهد ماند!» « إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يبَدِّلُ اللَّهُ سَيئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ؛ مگر کساني که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل ميکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!» «وَمَنْ تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يتُوبُ إِلَى اللَّهِ مَتَابًا ؛ و کسي که توبه کند و عمل صالح انجام دهد ، بسوي خدا بازگشت ميکند (و پاداش خود را از او ميگيرد.)» «وَالَّذِينَ لَا يشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماﹰ ؛ و کساني که شهادت به باطل نميدهند (و در مجالس باطل شرکت نميکنند)؛ و هنگامي که با لغو و بيهودگي برخورد کنند ، بزرگوارانه از آن ميگذرند. »
3-2-4: جهالت
ظلمت جهالت كه در تضاد با نور علم و معرفت قرار دارد، از ديگر موانع راه صعود به قله كرامت است و به واقع، عامل گرفتاري در دام خواهشهاي نفساني ميباشد. مولای متقیان، علی(ع)، انسان صاحب کرامت را دارای آن چنان شناختی می داند که شهوات در نزد او خوار و بی مقدار می باشد: «مَن کَرَمتَ عَلیهِ نَفسهِ هانَت عَلیهِ شَهواتِهِ ؛کسی که نفسش برای او کریم و شریف شده [و به کرامت نفس رسیده] باشد، شهواتش در نظر او خوار و ذلیل گردیده است.»
از این رو، پیروی از شهوات نفسانی، عاملی جز جهل و بی معرفتی ندارد؛ همان طور كه قرآن كريم از زبان يوسف صديق(علیه السلام) كه از سوي زليخا و ديگر زنان مصر در معرض خطر هوای نفس قرار گرفته و با تهديد زليخا به زنداني شدنش رو به رو گشته بود، گرفتاري در شهوت نفس را به عنوان مصداق جهالت ذكر مينمايد: «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَي مِمَّا يدْعُونَنِي إِلَيهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ؛ (يوسف) گفت: «پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اينها مرا بسوي آن ميخوانند! و اگر مکر و نيرنگ آنها را از من باز نگرداني، بسوي آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!».»
امام خميني(رحمه الله علیه) با معرفي ابليس رانده شده به عنوان حقيقت جهل، لزوم پرهيز از جهالت و مظهريت ابليسيه و حركت به سمت آدميت براي كسب كمالات انساني را چنين متذكر ميشوند: «بدان كه آدم اول و ابليس اعظم حقيقت عقل و جهل ميباشند و از براي هر يك، ذريه و مظاهري است در عالم دنيا، كه تشخيص آنها و تميّز بين آن دو طايفه را هم در اين عالم ميتوان داد از موازين قرآنيه، كه ميزان اكبر است و از موازين حديثيه، كه موازين صغري هستند. و آن بدين نَحو است كه انسان خود را عرضه به قرآن شريف كند، در خصوصِ قصة آدم و ابليس، و آيات شريفه كه در باره آدم - (عليه السلام) - وارد شده از بدو خلقت او تا منتهايِ سلوكش - كه در قرآن شريف مذكور است - با خود تطبيق كند و همين طور آياتي كه در باره ابليس وارد شده، از موقعي كه در عالم سماوات بوده تا وقتي كه مطرود شده ، با خود تطبيق نمايد. تا معلوم شود كه از كدام حزب است .
و نتيجة بزرگ اين تطبيق - كه يكي از آداب قرائت است و ما در رسالة «آداب الصلاة» مذكور داشتيم .» آن است كه انسان ميتواند نشئة خود را تبديل كند و مظهريت ابليسيه را به مظهريت آدميه مبدل نمايد؛ زيرا كه انسان تا در عالم طبيعت - كه دار تغيّر و تبدل و نشئة تصرم و هَيولَويّت است - واقع است، به واسطة قوه منفعله كه حق تعالي به او عنايت نموده و راه سعادت و شقاوت را واضح فرموده ، ميتواند نقايص خود را مبدل به كمالات ، و رذايل خويش را تبديل به خصايل حميده ، و سيئات خود را مبدل به حسنات نمايد.»
3-3 : نشانه ها و بازتاب کرامت
برای هر صفت و خصلت انسانی نشانه ها و آثاری است که در خلق و خوی بشر خود را نشان می دهد. کسی که اهل تقواست می بایست اهل کرامت باشد، از آن جایی که نمی توان تقوا که امر باطنی است را به سادگی ردگیری کرد و در شخص شناسایی نمود، می بایست به آثار و بازتاب های آن توجه یافت؛ از آن جایی که مهم ترین برآیند و بازتاب تقوای الهی شخص همان کرامت انسانی اوست، پس می بایست اهل تقوا را به کرامت شناخت. اهل کرامت نیز نشانه هایی دارند که برخی از آن ها مانند جود و بخشش و مانند آن گفته شده است.
در این جا به مهم ترین برآیند و بازتاب های رفتاری شخص کریم اشاره می شود تا این گونه هم کرامت و هم تقوای شخص دانسته و میزان و درجه آن به دست آید.
3-3-1 : صبر و شکیبایی
یکی از برآیندها و بازتاب های کرامت شخص، در صبر شدید است؛ به این معنا که در مشکلات و مصیبت های سخت و امور مکروه و ناخوشایند به شدت اهل صبر است و فزع و جزع نمی کند . از همین روست که امیرمومنان علی(علیه السلام) می فرمایند: «ألکَرَم حَسنَ ألاصطِبار؛ بزرگواری و کرم به نیکویی صبر و شکیبایی بسیار است.»
3-3-2 : رفق و مدارا
رفق و مدارا کردن در برابر کسانی که در حق او بدی می کنند از دیگر نشانه های اهل کرامت است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرماید: الرِّفق کرم؛ رفق و نرم خویی کرامت است.» امیرمومنان علی(علیه السلام) نیز می فرماید : «ألرِفق بِالإتباعِ مَن کَرَم إلطباع؛ نرم خویی و ملاطفت با بستگان و همراهان از کرامت طبایع و سرشت هاست. »
3-3-3 : مالکیت بر زبان و بذل احسان
امام علی(علیه السلام) می فرمایند : « ألکَرَمُ مَلک اللِّسانِ وَبَذلِ إلإحسان؛ کرم و بزرگواری، مالک بودن زبان و بذل احسان است.»
3-3-4 : اخلاق نیکو
از دیگر نشانه های کرامت انسانی نیکویی خلق و پرهیز از پستی است. امام علی(علیه السلام) می -فرمایند :« ألکَرَم حَسَن ألسَجیّهِ وَإجتِنابِ ألدَنیّه ؛ کرم و بزرگواری نیکویی خلق و پرهیز از پستی است.»
3-3-5 : عفو، گذشت و صفح
امام علی(علیه السلام) می فرمایند :«ألکَریم إذا قَدَرَ صَفَحَ وَإذا مَلَکَ سَمِحَ وَإذا سَئَلَ أنجَحَ ؛ کریم و بزرگوار هرگاه قدرت (بر انتقام) پیدا کند ، گذشت میکند و هرگاه مالی به دست آورد ، بخشش میکند و هرگاه چیزی از او خواسته شود، برآورده میسازد.»
3-3-6: نداشتن حسد
امام علی(علیه السلام) نداشتن حسد را از نشانه ها و خصوصیات شخص کریم معرفی دانسته و میفرماید : «ألکَریم بَریٌء مِنَ ألحَسَد؛ کریم و بزرگوار، از رشک و حسد بیزار است.»
3-3-7 : تغافل
تغافل و خود را به غفلت زدن را از اوصاف کریم و نشانه های آن است. امام علی(علیه السلام) می - فرماید: «ألکَریم یَتَغافِل وَیَنخَدع ؛ آدم کریم و بزرگوار، خود را به غفلت میزند و به ظاهر فریب میخورد.» آن حضرت هم چنین می فرماید: «أشرف أخلاق الکریم تغافله عمّا یعلم»؛ بالاترین و شریفترین اخلاق کریم آن است که بسیاری چیزهایی که میداند ، نادیده بگیرد.» تغافل، عبارت است از: اینکه انسان ، از مطلبی آگاهی داشته باشد و به خاطر مصلحت ، خود را غافل و بی خبر نشان دهد و به گونهای رفتار کند که طرف مقابل گمان برد؛ او بی خبر است و بدین وسیله ، رشته محبت و دوستی میان او و آن شخص گسسته نمیشود و رقابت حسنه به سردی نمیگراید.
3-3-8 : شاکر بودن
از نشانه های دیگر اهل کرامت شکرگزاری اوست. امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «ألکَریم یَشکُر ألقلیل وَأللئیم یَکفُر ألجَزیل؛ «شخص کریم به عطای کم هم شکر میگذارد و شخص پست، زیاد را هم کفران میکند.»
3-3-9 : نماز شب
نماز شب و شب زنده داری، نشانه کرامت و کریم بودن مؤمن است. امام باقر(علیه السلام) میفرمایند: «کَرَم ألمُؤمِن صَلاتِه وَقیامِهِ بِاللیل؛ کرامت مؤمن در شبزندهداری و نماز شب است.»
3-3-10 : نیکی کردن به والدین
امام علی(علیه السلام) می فرماید :
«و بِرّ الوالدین من کرم الطبیعه ؛ از کرامت و داشتن طبع کریم آن است که به پدر و مادر نیکی کنید .»
3-3-11: گریستن بر زمان از دست رفته
امام علی(ع) می فرماید: «مَن ألکَرَم بُکائِهِ عَلی ما مَضی مِن زَمانِه وَحَنینِه إلی أوُطانهِ وَحِفظِ قَدیمِ إخوانِه؛ از بزرگواری و کرامت است، گریستن انسان بر زمان از دست رفتهاش و اشتیاق او به زادگاهش و حفظ کردن دوستان و برادرانش.»
3-3-12: مقدم داشتن آبرو بر مال
امام علی(ع) می فرماید: «ألکَرَم إیثارِ ألعَرضِ عَلی ألمالِ وَأللومِ إیثارِ ألمالِ عَلی ألرِجالِ ؛ بزرگواری به برگزیدن آبروست و بر دارایی و پستی برگزیدن دارایی است بر مردان.»
البته این ها تنها بخشی از نشانه ها و بازتاب کرامت در زندگی انسان است؛ زیرا چنان که گفته شد کریم دارای همه خصوصیات اخلاقی و فضایل نیک و پسندیده است و ازهر گونه پستی و دنائت و اهانت دور است .
نتیجه گیری
با توجه به اهمیت کرامت انسانی، در قرآن نیز به آن اشاره شده است. کرامت به معنای بزرگواری، ارجمندی و عزت می باشد و دو نوع را در بر می گیرد : یک نوع آن کرامت ذاتی است که به طور فطری در سرشت انسان و فطرت او قرار داده شده است به گونه ای که کفار و فساق نیز از آن بهره مند می گردند . اما نوع دیگر آن کرامت اکتسابی است ، که در پرتو تقویت روحی و معنوی در انسان ایجاد می شود . در ارزش و اهمیت آن همین بس که از ائمه معصومین (علیهم السلام) بیان شده است که مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است . چرا که شخصی که کرامت انسانی خود را دریافته باشد ، حاضر نیست عزت نفس خود را زیر پا بگذارد و به تعظیم در مقابل دیو سرکش نفس بپردازد و آن را به چیزهایی که به تصور بعضی از اشخاص ارزش تلقی می گردد عوض نماید.
یکی از عوامل برتری ملاک اصلی منشأ کرامت او بر تمام مخلوقات روح الهی در اوست که وی را مسجود ملائه می سازد . در ارتباط با جایگاه کرامت انسان دو گونه تعبیر وارد شده است در بخشی از آیات قرآن از کرامت و ارجمندی او بر سایر مخلوقات سخن گفته است ؛ در برخی دیگر بر پست تر از حیوانات بودن او سخن به میان آمده است ، و در پاره ای دیگر همه چیز را مسخر اراده انسان ساخته است که اینها همه نشانگر کرامت و برتری او بر سایر موجودات است ؛ حال شخص با کرامت ارزش های والای انسانی را حفظ می نماید و آن را وسیله ای برای فخر فروشی به دیگران قرار نمی دهد ، چراکه یکی از عوامل تهی شدن او از کرامت و بزرگواری از هم گستگی ، دوگانگی در شعارها ، و باورها می باشد که با چنین نگرش و کارهایی است که خداوند تن پوش کرامت و بزرگواری را از انسان بیرون می آورد .
یکی از شاخص هایی که سبب می شود که او منزلت خود را حفظ نماید خویشتن داری ، نرم خویی و خوش اخلاقی ، ساده زیستی است چراکه در سایه این شاخص ها ست که فرد با ایمان ، عمل صالح ، معرفت راه تقوا رامی پیماید، زیرا بدون معرفت انسان هرگز مصون از خطا و اشتباه نخواهد بود . او با ایمان و معرفت خود از شرک و نفاق ، اعمال سئیه دوری جسته است . زیرا می داند مخالف با کرامت انسانی و ارزش وجودی اوست و بازتاب آن را در تقوا ، رفق و مدارا ، صبر و شکیبایی ، می داند و با معیار های دینداری ، تقوا ، رفق ، هم سو می نماید ، تا در پرتو آن به صبر و شکیبایی برسد و با توکل به خدا ملازم با رضایت خداوند بودن از دنیا برای آخرت خویش توشه برگیرد .
منابع مآخذ
*قرآن کریم
* نهج البلاغه
1. آمدی ، عبدالواحد ، غررالحکم و درر الکلم ، ج1، قم ، انتشارات انصاریان ، بی تا.
2. ابن ابی الحسن علی بن ابراهیم ، تفسیر قمی ، ج2 ، نجف، مكتبة الهدي، 1387 ق .
3. ابن شعبه حرانی ، حسن بن علی ، تحف العقول ، علی اکبر ، غفاری(مترجم) ، قم ، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، 1363.
4.آل اعتماد سیدمصطفی ، بلاغة الحسين ، علی ، کاظمی (مترجم) ، قم ، ایران ، اسماعلیان ، بی تا .
5. ابن منظور ، محمد بن مکرم ، لسان العرب ، ج13 ، دارصادر ، بیروت ، بی تا .
6. بلاذری ، احمد بن یحیی ، انساب الاشراف ، تحقیق ، محمد باقر ، المحمودی ، بیروت ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، 1394 ق .
7. پاینده ، ابو القاسم ، نهج الفصاحه ، چاپ اول ، تهران ، جاویدان ، 1360، حديث 325.
8.جوادی آملی ، عبد الله ، کرامت در قرآن، تهران ، رجاء ، 1366 .
9. _______ ، تفسیر موضوعی ، صورت و سیرت انسان در قرآن ، چاپ هشتم ، قم ، اسراء ، 1391
10. خوارزمی ، موافق بن احمد ، مقتل خوارزمى ، ج 2 ، قم ، انوار الهداء ، 1412ق .
11. راغب اصفهانی ، ابو القاسم حسین بن محمد بن فضل ، ترجمه المفردات فی غریب القرآن ، ج1، دکتر سید غلامرضا ، خسروی حسینی(ترجمه و تحقیق) تهران ، مرتضوی ، 1383. .
12. __________ ، مفردات الفاظ قرآن ، صفوان ، عدنان داوودی(تحقیق) ، چاپ اول ، بیروت ، دار العلم ، الدار شامیه ، 1406 ق - 1996 م .
13. رشاد ، علی اکبر ، دانشنامه امام علی (علیه السلام) چاپ دوم ، تهران ، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ، 1382 .
14. زحیلی ، وهبه ، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی ؛ خدوری مجد ، قانون جنگ و صلح در اسلام ، غلامرضا ، سعیدی (مترجم) بی جا ، بی تا .
15. سیاح ، احمد ، فرهنگ ابجدى الفبايى عربى- فارسى ، ترجمه كامل المنجد الابجدى ، چاپ هجدهم ، تهران ، اسلام ، 1375 .
16. صدوق ، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شريف رضي، دوم، 1364 ش.
17. طبرسی ، امین الاسلام فضل بن حسن ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج8 ، بيروت ، دار المعرفة، اول، 1406 ق .
18. طبرسی ، ابو الفضل علی بن حسن ، مشکاه الأنوار للطبرسی، نجف ، کتابخانه حیدریه ، 1385ق
19. عزیزی ، عباس ، لهوف ، چاپ نهم ، قم ، صلاه ، 1386 .
20. فراهیدی ، خلیل بن احمد ، العين ، ج3، چاپ دوم ، قم ، هجرت ، 1410.
21. قریشی ، علی اکبر ، قاموس قرآن، ج2، چاپ یازدهم ، تهران ، دار الکتب اسلامیه ، 1386.
22. مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار ، ج75 ، الجامعه لدرر الاخبار الائمه الاطهار، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1382.
23. مطهری ، مرتضی ، فلسفه اخلاق ، چاپ یازدهم ، قم ، صدرا ، 1372 .
24. موسوی خمینی ، روح الله ، شرح حدیث عقل و جنود ، تهران ، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) ، دوم ، 1377 ش.
25. ___________ ، شرح چهل حدیث ، تهران ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) ، بيست و پنجم ، 1381ش .
26. __________ ، آداب الصلاة ، چاپ اول ، تهران ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره) ، 1370ش .
27. مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، ج 3، تهران ، دار الكتب الاسلامية ، دوم ، 1353 ش .
28. محمدی ری شهری ، محمد ، میزان الحکمه ، چاپ اول ، قم ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم ، قم، بی تا .
29. فرهنگنامه قرآنی ، با نظارت محمد جعفر ، یا حقی ، ج3 ، بی جا ، بی نا ، بی تا .
30. مفاتيح الجنان ، دعاى ابوحمزه ثمالى .
31. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم .
32.http://old.ido.ir/a.aspx?a=1389032403 ، 13/4/96 .
33 .http.//razavi.agr.ir/portal/h0me ، 13/4/96 ، 20:45