ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

منتظر یک طلوع

08 مهر 1402 توسط شهید محمود رضا بیضائی

مولای من! 

روزهایمان مرا از سو به آن سو می کشاند، اما نمی دانم در کدام وادی قدم گذاشتم و چه هستم.

من روزهایم را به امید طلوع آفتاب امید و ظهور سپری می نمایم؛ ما انتظارم رو به یأس است و نمی دانم چگونه سپری خواهد شد.

یاری نما تا منتظری واقعی و امیدوار باشم. 

 نظر دهید »

زن و رسانه

07 مهر 1402 توسط شهید محمود رضا بیضائی

زن و رسانه
هر فردی برای بیان اندیشه‌هایش و آموزش هر آنچه که به آن نیاز دارد، از رسانه استفاده می‌کند. به گونه‌ای که می‌توان گفت، رسانه در دنیای مدرن حرف اول را می‌زند. حضور بانوان در عرصه رسانه این روزها چشمگیر است. گاه از یک رسانه وسیله‌ای برای تبلیغ مثبت و گاه برای تبلیغ منفی استفاده می‌شود. زن در رسانه می‌تواند انتقال دهنده پیام‌های فراوانی باشد. گاه می‌تواند انتقال دهنده رهنمون‌های الهی باشد و اما اگر تحت تأثیر فرهنگ‌های نادرست قرار گیرد، انتقال دهنده آن فرهنگ نادرست باشد.
زن در ابتدا می‌توانست با حضور خویش در کانون خانواده زمینه ارتقای کیفی و کمی و تعالی خانواده را فراهم سازد تا شاهد نسلی متعالی باشد، اما اگر وظیفه‌اش را نادیده بگیرد و خانواده را رها نماید و تمام اوقات شبانه‌روزش را در فضای مجازی صرف کند، نه تنها نمی‌تواند باری را بردارد بلکه حضور خودش در شبکه‌های مجازی آسیب‌زا و سبب ضربه زدن به کانون خانواده می‌شود؛ بنابر این زن در درجه اول باید کانون عاطفی خانواده خودش را گرم کند و بعد در درجه دومش این است که به جامعه‌اش کمک کند.

 نظر دهید »

حدیث روز

07 مهر 1402 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#حدیث_روز
امام مهدی علیه السلام :

اِعتَصِموا بِالتَّقِیَّةِ ! مِن شَبِّ نارِ الجاهِلِیَّةِ، یَحشُشُها عَصَبٌ اُمَوِیَّةٌ، یَهولُ بِها فِرقَةً مَهدِیَّةً، أنَا زَعیمٌ بِنَجاةِ مَن لَم یَرُم (مِنکُم) فیهَا المَواطِنَ الخَفِیَّةَ، وسَلَکَ فِی الظَّعنِ منهَا السُّبَلَ المَرضِیَّةَ، …

به تقیّه چنگ زنید تا از آتش افروخته جاهلى- که تعصّب اموى در آن مى‌دمد و طایفه ره‌یافته را مى‌ترساند-، در امان بمانید. من، نجات کسى را که در این فتنه، به راه‌ها و جاهاى نهان نرود و در گریز از آنها، راه‌هاى پسندیده را بپوید، ضمانت مى‌کنم. …

الاحتجاج : ج 2 ص 596 ح 359
مناسبتهای امروز :
روز آتش نشانی و ایمنی[ شمسی ]

سقوط هواپیمای حامل جمعی از فرماندهان جنگ (کلاهدوز، نامجو، فلاحی، فکوری، جهان آرا) در سال 1360[ شمسی ]

 نظر دهید »

گذشته تلخ

01 مهر 1402 توسط شهید محمود رضا بیضائی

در گوشه‌ای و در سکوت نشسته بود، خودکارش را در دهانش می‌چرخاند؛ نگران و مضطرب فرداهای نیامده را به نظاره می نشست، گاه به گذشته‌اش فلش بک می‌زد و تلخی آن روزها را به یاد می‌آورد که این گونه در جانش رسوخ کرده و دست و پای پرواز او را بسته است. 

با خود می‌گوید: «کاش! گذشته آن‌طور رقم نمی‌خورد، کاش! می‌شد دوباره به عقب برگشت و شرایط طور دیگری رقم بخورد.»

این ماجرای اضطراب‌های همیشگی او از کجا تا کجا ادامه خواهد یافت نمی‌داند و شاید هم تا در قبر هم هنوز  با او همراه شود، همین طور است آنجا که دیگر راه فرار و چاره‌ای نیست، بلکه در ظلمات و وحشت مطلق به سر خواهد برد. 

 

 نظر دهید »

مهمانی با شکوه

14 شهریور 1402 توسط شهید محمود رضا بیضائی


هوا گرم بود، سیل جمعیت از داخل خیابان در حال رفت و آمد بود.  بوی عطر اسپند در فضا پیچیده بود. موکب داران زائران را به سمت موکب هایشان راهنمایی می کردند. پیرزن لنگان لنگان تسبیح به دست با پسر و نوه سه ساله اش زهرا از پهنای خیابان می رفت و زیر لب صلوات می فرستاد. خسته شد، کمی ایستاد با گوشه چادرش عرق های صورتش را پاک کرد و دوباره به راهش ادامه داد.  در میانه راه به خانه ای رسیدند، داخل آن خانه شدند. همه چیز تدارک دیده شده بود، وسایل پذیرایی آب، هوای خنک .. پیرزن آبی به صورتش زد؛ کمی خورد و زیر لب زمزمه کرد؛

جانم به فدایت یا حسین!

اشک هایش از گوشه چشمانش سرازیر شد و تا نزدیکی چانه اش رسید. با چادرش اشک هایش را پاک کرد.
نوه سه ساله اش زهرا که آب می خورد؛ با گوشه آستین خیسش آب اطراف دهانش را پاک کرد سرش را بالا گرفت و نگاهی به اطرافش کرد؛ روسری اش را بر روی سرش جابه جا کرد؛ چشمش به صورت مادربزرگش افتاد که اشکی شده بود متعجبانه پرسید:
مامان جان! چرا گریه می کنی؟
مادربزرگش در حالی که اشک چمشانش را دوباره پاک می کرد ؛ دستی بر سر زهرا کشید، او را بوسید و ماجرای کربلا را برای او گفت و کمی تأمل از استقبالی که از زائران می شد؛ آهی کشید و با خودش گفت:
آه! از میزبانی کوفیان چه سختی هایی که بر امام حسین(ع) و یارانش گذشت. سپس  از میزبانی آن صاحب خانه تشکر کرد و به راهشان در مسیر کربلا ادامه دادند.

 2 نظر

زینب (س)پیام آور ما رأیت الا جمیلا

14 شهریور 1402 توسط شهید محمود رضا بیضائی

به روز اربعین نزدیک می شویم؛ در این چهل روز زینب(س) حسینش را ندید او که لحظه‌ای نمی توانست از حسین جدا باشد روزهای سختی را می گذراند، روزهایی که منزل به منزل گردانده شدند تا یزیدیان آنان را تحقیر کنند و خود را پیروز میدان جلوه دهند، اما حضرت زینب(س) پیام آور بود، پیام آور ما رأیت الا جمیلا، پیام آور کنار زدن پرده های نفاق و نیرنگ، پیام آور حریت و آزادگی.
آری! حضرت زینب(س) این گونه ماجرا و واقعه را تغییر داد و چهره واقعی یزید را برای تمام بشریت و بلکه تاریخ آشکار ساخت.

#کوته_نوشت
#به_قلم_خودم

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 151
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟