شرح مکاشفه ای است از مرحوم نجفی قوچانی که می فرمایند:
از نجف برای زیارت امام حسین(ع) به سمت کربلا حرکت کردم، نزدیکم کربلا که رسیدم دیدم تشنگی بر من غالب شده است، دوان دوان آمدم تا خود را به آب برسانم، یک مرتبه چشمم به گنبد و بارگاه امام حسین(ع) افتاد و چنان شور و نشاطی وجودم را فرا گرفت که تشنگی فراموشم شد. آمدم و با گریه و سوز و گداز در صحن امام حسین(ع) نشستم، دیدم ساعت صحن شروع کرد به زدن، در عالم مکاشفه خواستم بفهمم چه می گوید، شنیدم ده مرتبه با صدای ظریف و لطیفی می گوید: «هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرُونی»، آیا کسی هست مرا یاری کند؟ با خودم گفتم ببینم چه کسی به این درخواست جواب می دهد؟ ناگهان دیدم ساعت حرم حضرت عباس(ع) شروع کرد به زنگ زدن. گوش دادم ، دیدم ده مرتبه گفت: «لبیک،لبیک».
?منبع:کتاب طوبای محبت،از فرمایشات حاج اسماعیل دولابی
کلید واژه ها: مکاشفه، ساعت حسین(ع)، ساعت عباس(ع)، ینصرنی