چرا شکم انسان مانند لباس زیپ و دکمه ندارد؟
برخی از نادانان که به دروغ دعوی کلام فلسفه می کنند، از سر کم مایگی و کوته اندیشی می گویند: چه می شد که شکم انسان نیز مانند قبا و بالا پوش باشد تا هر
گاه که پزشک اراده کرد، آن را بگشاید و درون آن را به درستی ببیند. دست در آن کند و به معالجه بپردازد و این گونه بسته و پوشیده از چشم و دست نباشد؟ زیرا پزشک تنها با دلالتها و راهنمایی های ناقص؛ چون نظر در بول، معاینه، و لمس و عرق و دیگر اشیاء اشتباه آمیز و نادرست به درمان می پردازد و این امور [و عدم درمان صحیح] چه بسا به مرگ بیمار منتهی شود.
این جاهلان نمی دانند که اگر این پندار واقع می شد، گذشته از انکه انسان دیگر هیچ هراس و دلهره ای از مرگ نداشت و غرور و بقا و سلامت، او را به ورطه سرمستی و خوشگذرانی می کشانید، باعث می گشت که مایعات شکم ترشح کند و سرازیر شود و خواب و بیداری او را بر هم بزند و فاسد گرداند. نیز این ترشحات لباس و آراستگی انسان را آلوده می سازد و در کل، زندگی شخص را خراب می نماید.
معده و کبد و قلب نیز با یک حرارت مشخصی که خداوند در درون انسان قرار داده کار می کنند. اگر شکم شکافی داشت که چشم درون آن را بنگرد و دست به آن برسد، هر آینه سردی دمای خارج به داخل بدن راه می یافت. با حرارت بدن در می آمیخت و آن را از حالت تعادل خارج می نمود؛ در نتیجه کار طبیعی احشا و درون انسان بی ثمر می شد و شخص هلاک می گشت. آیا نمی بینی جز آنچه در آفرینش پدید آمده، تمام پندارهای خیال انسان، ناصواب و خطاست؟
منبع: توحید مفضل، ص68و69.