ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

مهدی قطره ای بود از دریای انسانهای عاشق که در اولین روز از آبانماه سال 1345 در روستای دهچاه که از تنوع رنگ برگهای درختان پائیزی زیبایی خاصی به خود گرفته بود، چشم بر جهان گشود. برای کسب دانش رنج سفر به نی ریز را به خود هموار کرد و دوره ابتدایی را در دبستان بختگان گذراند. برای دوره راهنمایی در مدرسه ولی عصر(عج)ثبت نام کرد و تا سال اول راهنمایی تحصیل کرد و سپس از ادامه تحصیل منصرف و وارد بازار کار شد. با شروع جنگ تحمیلی، لباس عزت و سعادت جهاد را پوشید و به یاری رزمندگان اسلام در جبهه ها شتافت. تمام توان خود را برای سرکوبی دشمن متجاوز به کار گرفت. دوستی می گفت: مهدی در آخرین باری که به جبهه می رفت، خطاب به دوستان گفت: این بار که به جبهه می روم، آخرین بار است. پس از مدتی استخوانهایم را برای شما و خانواده ام خواهند آورد. سرانجام پس از سه بار حضور در میادین جنگ، 1363/12/25 در عملیات بدر در منطقه شرق دجله، در مصاف با دشمن متجاوز، سبوی الستی به دستش دادند و جسمش همانگونه که خود پیش بینی کرده بود، به میهمانی شقایق های پرپر رفت و پس از 11 سال پنهان ماندن از دید آدم ها ، توسط جویندگان نور کشف و به نی ریز منتقل شد. نشانه باقیمانده از او را در گلزار شهدای نی ریز به خاک سپردند.
شادی روحشان صلوات ? ?
منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، ص563.