روزگار عصمت قسمت دوم
روزگار عصمت
✨قسمت دوم
🌾مردم از حکومت پهلوی ناراضی بودند و هر روز به خیابانها میریختند و شعار میدادند: «نصرُ منالله و فتحٌ قریب، مرگ بر این سلطنت پرفریب
زیر بار ستم نمیکنیم زندگی
جان فدا میکنیم در ره آزادگی
سرنگون میکنیم سلطنت پهلوی، مرگ بر شاه.»
☘عصمت هم همراه با دوستانش به راهپیمایها میرفت و با مردم شعارهای بر علیه رژیم میدادند و به چیزی جز نابودی شاه و همفکرانش راضی نبودند. عصمت علاقه و توجه ویژه ای به سخنان امام (ره) داشت و هر روز از طرف دوستان انقلابی اش اعلامیه ها به دستش می رسید؛ آنها را میخواند و زمانی که شب میشد، اعلامیهها را در زیر چادرش پنهان میکرد و به در منازل میرفت و به داخل می انداخت.
✨بحث های سیاسی هر روز داغ و به پا بود، همسایهها آن را تدارک میدیدند و در منازل خود برگزار میکردند و عصمت هم که عاشق این مسائل بود هر روز به آنجا میرفت؛ گوش خودش را تیز میکرد تا از اتفاقات اطرافش بیشتر با خبر شود.
🍃زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد؛ اما باز هم عصمت همچنان در مسیرش مصمم بود چون می دانست که این تازه شروع کار است و باید این انقلاب نوپا را حفظ کنند تا به راحتی از بین نرود، بازهم کارهای خود را شروع کرد و در ترویج خط اصیل اسلامی که روحانیون مسئول و متعهد بودند، نقش آفرینی کرد و همیشه می گفت: «رمز پیروزی و بهروزی اسلام امام و روحانیت است، پس این عزیزان را باید داشته باشیم زیرا اینان توشه راهند.»
☘عصمت آن چنان به روحانیت علاقه و اعتقاد داشت که زمانی که خبر شهادت شهید آیتالله بهشتی که به قلب زمان لقب گرفته بود را شنید، در گوشه ای از اتاق نشست، زانوی غم بغل گرفت و از اعماق جانش شروع به گریه کرد و بر سر خود میزد و همیشه از امام(ره) به عنوان تنها الگو و اسوه حسنه در دوران حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالیفرجه) یاد می کرد.
ادامه دارد…
#داستانک
#شهیده_عصمت_پورانوری