ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

جیم زدن از بیمارستان

17 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

وصف جوانمردی فرمانده گردان شهادت: یک روز سوار بر یک ماشین لَندوِر، داشتیم به طرف مهران می رفتیم. کنار جاده، دیدم یک نفر لنگان لنگان در حال حرکت است. رفتم به طرفش دیدم جواد صّراف است! داشت به زحمت در کنار جاده را می رفت. تا او را دیدم، گفتم: آقا جواد، کجا می روی؟

گفت: وقتی که مجروح شدم، مرا به بیمارستان ایلام بردند. دکترها گفتند: باید بستری شوی، ولی من دیدم که گردانم در خط است و این انصاف نیست من در بیمارستان استراحت کنم و نیروهای من در خط بجنگند و آنها را تنها بگذارم.

این بود که از بیمارستان جیم زدم و حالا هم که می بینی دارم می روم سمت خط.

راوی: آقای گودرزی همرزم شهید منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص85.

 نظر دهید »

پذیرایی و خوش آمد از زائرین راهیان نور

16 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

چند روزی است که دیگر برای بهروزم گریه نمی کنم!در خواب او را به همراه 40-50 نفر از رفقایش دیدم؛ گفتم: مادر، نمیخواهی برگردی؟من که دیگر مردم از دوریت! گفت: نه مادر، من دیگر بر نمی گردم! گفتم: خب خیالم راحت شد که دیگر منتظرت نباشم، حالا می شود بگویی چرا؟! گفت: مادر! ما مانده ایم در مناطق عملیاتی، وقتی زائرین راهیان نور می آیند بهشان خوش آمد بگوییم و ازشان پذیرایی کنیم و مراقباشان باشیم آسیبی نبینند.

راوی : مادر شهید مفقود الاثر، بهروز صبوری

نوروز 91 در دیدار با مسئولین راهیان نور

منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی ص103.

 نظر دهید »

جعبه شیرینی

15 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

جعبه شیرینی روکه گرفتم جلوش، گفت: میشه دو تا بردارم. بهش گفتم: البته سیّد جان، این چه حرفیه؟!

برداشت ولی هیچ کدام رو نخورد .. کار همیشگی اش بود هر جا غذای خوشمزه یا شیرینی تعارف می کردن. بر می داشت اما نمی خورد. می گفت: میرم با خانواده ام می خورم، شما هم اینکاروکنین. اینکه آدم شیرینی های زندگی اش رو با خانواده اش تقسیم کنه، توی زندگی اش خیلی تأثیر میذاره …

شادی روح شهید آینی صلوات .

منبع: کتاب دانشجوئی(شهید آوینی) ص21. زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص73

 6 نظر

آخ کمرم شکست

12 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

اکبر پسر فوق العاده شوخی بود، قبل از عملیات ازش پرسیدم : در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می خواهی؟

گفت: با اخلاص بگویم؟! گفتم: با اخلاص بگو.

گفت: از خدا دوازده فرزند پسر می خواهم تا از آنها یک دسته عملیاتی درست کنم، خودم هم فرمانده دسته شان باشم، شب عملیات آنها را ببرم در میدان مین ها، رها کنم! بعد که همه، یکی پس از دیگری شهید شدند، بیایم پشت سیمهای خاردار خط، دستم را بگیرم کمرم و بگویم: آخ کمرم شکست!

پی نوشت: عزیزانی که رزمکنده بودند و می داننتد شب عملیات یعنی چه خیلی بهتر می تونند درک کنند، چنین روحیه ی بالایی قبل از عملیاتی که در آن فجیع ترین و دلخراش ترین اتفاقات می افتد، به چه معناست…..

خدایا کمک کن شرمنده شهدا نشیم…..

شادی روح شهدا«اکبر جمهوری» صلوات

منبع: فرهنگ جبهه، ج3(شوخ طبعی ها)، ص67.

 2 نظر

هنوز هم راه را نشان می دهد

05 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

قرار بود با چراغ مخصوص راه را به بچه ها نشان دهد. چراغ دست راستش بود که تیری به دستش نشست . گفتیم رهایش کن. گفت: نه من راهنما هستم. با دست چپ چراغ را گرفت. تیری به پهلویش نشست کوتاه نیامد. تیر بعد به دست چپش خورد. چراغ را به دندان گرفت، تیر به فکش خورد. چراغ که افتاد خودش هم افتاد .

شهید اسماعیل مسعودی . شادی روح امام و شهد و شهید فوق صلوات .

منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص92

 2 نظر

همسر داری

02 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

شهید میثمی پرسید: ناراحت می شی برم جبهه؟

چون قبل از تولد بچه بود: روزهای آخر بارداری من  بود.

گفتم: آره، اما نمی خواهم مزاحمت بشم!

رفت و دو روز بعد هادی به دنیا آمد.

بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت هادی.

پرسیدم دوستش داری؟ گفت: مادرش را بیشتر دوست دارم.

روحانی بزرگوار شهید میثمی در عملیات کربلای 5 مجروح و در روز شهادت حضرت زهرا(س) به شهادت رسید .

شادی روحش صلوات .

منبع: یادگاران(شهید میثمی) ص66.

زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص74.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟