ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

جوان ریش خرمایی

25 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

جوان ریش خرمایی

تو همدان شاید کمتر کسی باشه که اسم «علی چیت سازان» به گوشش نخورده باشه! فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصار الحسین آنقدربه زبان عربی مسلط بود که تو دل دشمن نفوذ می کرد. اصن محال بود بره شناسایی و دست خالی برگرده!

فرمانده قرارگاره نجف پرسید: «جوان ریش خرمایی کیه؟»

گفتیم: مسئوول اطلاعات و عملیات، یه اعجوبه ایه توی کار اطلاعات.» و از او خواستم گزراش رو به بده. مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده ی زرباطیه به بدره گذاشت.و مفصل گفت: که فرمانده تیپ عراقی کی میاد و کی می ره و حتی اینکه تا کجا اونو با سواری می آرن و بقیه ی مسیر رو تا خط با جیپ و نفر بر فرماندهی. فرمانده قرارگاه باورش نمی شد که علی و بچه هاش ظرف یک ماه، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برا همین چیزا بود که صدام بهش لقب «عقرب زرد» رو داده بود!

منبع: سایت ریشوهای با ریشه و زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص94و95

 کلید واژه ها: جوان ریش خرمایی، مسئووول اطلاعات و عملیات، اعجوبه  اطلاعات، عقرب زرد

 1 نظر

بابامو بهم پس بدین

24 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

بابامو بهم پس بدین

یه روز 2 نفر داشتن توی دانشگاه با هم صحبت می کردن.

الی به دومی گفت: تو پدرت چیکارست؟

گفت: پدر من مهندس هست و کارش ساخت و سازه.

تو پدرت چیکارست؟

اولی ساکت شد و با غرور و کمی غم گفت: پدر من شهید شده.

دومی لبخند زد و گفت:

پس تو با سهیمه اومدی دانشگاه؟!!!

اولی دلش شکست و بدنش سرد شد و با بغضی - عجیب گفت: سهمیه ماله خودتون بابامو بهم پس بدین.

منبع: سایت افسران . زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص23.

کلیدواژه ها: بابامو بهم پس بدین، سهمیه شهید، بغضی عجیب

 2 نظر

کولر

22 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

کولر

تابستونها هوای خرمشهر خیلی گرم و زجر آوره.

تو خرمشهر مردم خیلی فقیر بودند و کسی تو خونه اش کولر نداشت، شاید چند تا خانواده بودند که کولر داشتن تو خونشون. ما هم جزء اون چند تا خانواده بودیم. شبها محمد نمی اومد تو خونه زیر کولر بخوابه، رفتم بهش گفتم: بابا جان! بیا تو خونه، روی ایوان گرمه اذیت میشی!

گفت: نمیام، رو ایوان راحت ترم، زیر کولر خوابم نمی بره.

آخه تو خرمشهر فقط چند تا خانواده هستند که کولر دارن، می دونی چقدر بدبخت بیچاره هستند که کولر ندارن و شبها به سختی و با زجر می خوابند؟ دوست ندارم زیر کولر بخوابم و با بدبخت بیچاره ها فرق کنم، دوست دارم مثل او نها باشم.

راوی: پدر شهید محمد علی جهان آرا

منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی،ص31

کلید واژه ها: خرمشهر، گرم، فقیر بیچاره ها، کولر

 2 نظر

دلیل تازگی صورت و محاسن شهید

20 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

 دلیل تازگی صورت و محاسن شهید

بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند. خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همون جا شهید شده بود، با لب تشنه.

بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر . یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم . بلند می شد لامپ سنگر رو شل می کرد همه جا که تاریک می شد شروع می کرد به خوندن:«حسینم وا حسینا» می شد بانی روضه امام حسین(ع) آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند محمد رضا اشکاشو می مالید به صورتش. دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود. اثر اشک بر امام حسین(ع) .

شادی روح شهدا و شهید محمد رضا شفیعی صلوات..

راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب(ع)

منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص92

کلید واژه ها: دلیل تازگی محاسن شهید، لب تشنه، اثر اشک بر امام حسین(ع)

 2 نظر

عطر عجیب

19 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

عطر عجیب

بوی عطر عجیبی داشت

نام عطر رو که می پرسیدیم

جواب سر بالا می داد.

شهید که شد

توی وصیت نامه اش نوشته بود:

به خدا قسم

هیچ وقت به خودم عطر نزدم

هر وقت خواستم معطر بشم

از ته دل می گفتم: السلام علیک یا اباعبد الله الحسین(ع)

شهید حسین اکبری

منبع: سایت خاکریز خاطرات .

زندگی به سبک شهدا ، مهدی نقدی، ص39

شادی روح امام، شهدا، شهید فوق صلوات

کلید واژه ها: بوی عطر، خوشبو، ته دل، السلام علیک یا اباعبد الله(ع)

 8 نظر

نماز خانه

18 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

نماز خانه

شهید همت گفت: از امروز باید نمازهایمان را به جماعت بخوانیم. گفتیم: نماز جماعت جا می خواهد، ما که در اتاق شهرداری اتاق خالی نداریم؟ دفتر خودش را نشان داد و گفت: همین جا. آستین هایش را بالا زد میز و صندلی ها را جابه جا کرد.

گفت: موکت بیاورید. از امروز اینجا هم دفتر کار من است و هم نماز خانه. از آن روز هم شهردار بود، هم امام جماعت مان. بین دو نماز هم قرآن تفسیر می کرد.

راوی» محمد ابراهیم احمدپور.

منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص61-62.

 

 6 نظر
  • 1
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 21
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟