ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

شهادت در سجده

10 تیر 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

شهادت در سجده(خاطره ای از شهید یوسف شریف)
می گفت: « دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم.»
یکی از دوستانش می گفت: «در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملا روشن است و وقت نماز گذشته، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت.
جلو رفتم تا عکسی در هین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم، به پهلو افتاد دیدم گلوله ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده، ارام بود انگار دیگر در این دنیا کاری نداشت.
صورتش را که دیدم زانوهایم سست شد به زمین نشستم با خودم گفتم: این که یوسف شریف است.»
شادی روحشان صلوات.

 نظر دهید »

تازه او را نشاختیم

13 خرداد 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#تازه_او_را_شناختیم
آن شب به سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند ولی ما او را نمی شناختیم.
هنگام خواب گفتیم: پتو نداریم!
گفت: ایرادی نداره ..
یک برنزیت زیر خود انداخت و خوابید.
صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد و گفت: برادر خرازی شما جلو بایستید.
و ما آن وقت تازه او زا شناختیم.
شادی روحشن صلوات.

 4 نظر

زندگی به سبک شهدا

06 خرداد 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی


آب نمی خواهم
یک جوان کم سن و سال دیدم،افتاده بود گوشه یسنگر…..
از وضعش معلوم بود که رفتنیه کنارش نشستم
بهش گفتم: وایسا الان می رم برات آب میارم.
دستم را گرفت و گفت: نه حاجی. آب می خوام چی کار؟
فقط زودتر از اینجا برو…. اصرار کردم که نه حتما باید برم برات آب بیارم….
باز گفت: آب نمی خوام . الان که آقا میاد؛ اگر تشنه نباشم چه جوری تو صورتش نگاه کنم؟
:books: داستانهای کوتاه

 نظر دهید »

آسودگی ما عدم ماست

30 اردیبهشت 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

آسودگی ما عدم ماست
ششمین شب عملیات کربلای پنج بود. جواد عابدی، ترکش های زیادی در بدن داشت . همراه چند مجروح دیگر او رابه عقب فرستادند.
سه چهار شب گذشت.
وسط درگیری، چشمم به جواد افتاد که با لباس بیمارستان و یک پاکت دارو ، خودش را به خط رسانده است.
از بیمارستان فرار کرده بود . می گفت: « وقتی تو که پیرمرد هستی داری این جا می جنگی، من چطور می توانم روی تخت بیمارستان ، آسوده بخوابم!» همان شب، جواد عابدی هم آسمانی شد.
شادی روح شهید جواد عابدی صلوات.
روای غلامحسین لنگرودی
:books:زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص139

 نظر دهید »

آبگوشت ماهی می خوریم

19 فروردین 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

زندگی به سبک شهدا

 آبگوشت ماهی می خوریم!
اوایل جنگ بود.رساندن نان و مواد غذایی از پشت جبهه به مناطق جنگی خیلی منظم نبود. یک جا زیاد می رفت
، یک جا کم. رفقای مجید می گفتند: « گاهی اوقات که سهمیه ی نان ما نمی رسید، نان های خشک را می زدیم توی آب رودخانه، خیس می کردیم و می خوردیم.» اما وقتی از مجید می پرسیدیم: « چی می خورید؟ » می گفت: « بیشتر آبگوشت ماهی می خوریم!» فکر می کردیم ماهی را می گیرند و چون وسیله ی سرخ کردنش را ندارند، آبگوشت می کنند . بعدها فهمیدیم منظورش از آبگوشت ماهی این بوده که نان را می زنند به آب رودخانه که ماهی دارد!
شادی روح شهید مجید زین الدین صلوات.

:books:چلچراغ، ص232

 نظر دهید »

واجب بر مستحب ترجیح دارد

14 اسفند 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#زندگی_به_سبک_شهدا
واجب بر مستحب ترجیح دارد.
مهدی به خاطر نوع فعالیت و مسئولیتش که فرماندهی لشکر بود، مدتی را در شهر اهواز زندگی می کرد. برای استراحت و مرخصی، چند روز را به او سهمیه زیارتی می دهند که برود مشهد؛ مهدی می گوید: « واجب بر مستحب ترجیح دارد. ابتدا به دیدن مادرم و از آن جابه زیارت خواهم رفت.»
آن روزها من بیمار و در خانه بستری بودم . زمانی که مهدی به قم آمد و مرا در رختخواب دید، بدون این که لباس خود را عوض کند رفت توی آشپزخانه و مشغول پختن سوپ و گرفتن آبمیوه و .. شد. مهدی تمام مرخصی- خود را صرف پرستاری از من کرد.
:books:چلچراغ ، ص241
راوی مادر شهید.


 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 21
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟