جسم پریشان با دو بال زخمی
انسان تنها موجودی است که خداوند با دو ملکه جسم و روح اشرف مخلوقاتش نامید. او را موجودی مختار آفرید تا با نیروی عقل و اندیشه بهترین مسیر را برای خویش انتخاب نماید، در این میان انبیاء و پیامبرانی فرستاد تا بتوانند او را به بهترین مسیر حرکت به سمت کمال و انسانیت رهنمون نمایند و زمینه پرواز او تا بی نهایت را فراهم نمایند.
حال انسان این موجود دو پا بعد از مراحل گزینش و امتحان اختیار خویش به دست می گیرد و پیرو جسم و خواهش های نفسانی خویش می گردد و اریکه قدرت را بر دست جسم و هوای نفس می سپارد تا او را در این وادی به هر سو بتازاند، در این میان برای رسیدن به خواسته ها جسمی و مادی اش هر نوع نقشه، فکر و چیزی که با همدستی شیطان به ذهنش می رسد به کار می گیرد تا بلکه بتواند به مقصد خویش رسد و بر همه قدرتها پیروز گردد. هر چیزی که لازمه جسمش بود، از بهترین غذا، لباسها، مکان ها آماده ساخت تا بتواند خواسته های مادی خویش را فراهم نماید.
در این بین از بُعد دیگر خویش(روحش) غافل ماند همان که می خواست، وسیله پرواز او به سوی ملکوت باشد و او را تا مقام فرشته و حتی بالاتر از آن ببرد. او را به انواع بیماریها مبتلا کرد، انواع لباسهای خشن که تن این روح لطیف را می آزارد پوشاند، انواع غذاها را به او خوراند و او را به بیماری سقوط مبتلا کرد.
بیماری که او را از انسانیت، فرشته و خلیفه الهی بودن به اسفل سافلین رساند.در این هنگام حتی به درمانش نپرداخت، بیماری که تنها چند سخن حکت آموز، یک آرامش، چند استغفار می توانست درمانش کند تا دوباره نردبان و پله ترقی او به سوی معبودش باشد.
حال ای بشر به کجا چنین شتابان! تو که از این دو بُعد تشکیل یافته ای و هر دو لازمه ساختمان وجودی ات است چرا یکی را فراموش می کنی؟ و با یکی دیگر به تنهایی به سیر و سفر در وادی برهوت می پردازی؟! مگر نمی دانی که تو بدون بُعد دیگرت کامل نیستی؟مگر نمی دانی بدون آن بُعد دیگر توان پرواز نداری؟ چرا که تو در این هنگام پرنده ای را می مانی با بالهای زخمی و آسیب دیده ؛ از دنیا از مکاره های دنیا، از لباسهای خشن و غذاهایی که به خوردش داده ای و بر خلاف رضایتش قدم نهاده ای! اکنون که نه جسم و نه روح توان حرکت و پرواز ندارد …. باز هم همین طور در ادامه مسیر قبل پیش می روی و پیش می روی…