ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

نظر امام علی(ع) در مورد فریب دنیا خورده

22 فروردین 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

امام علی علیه السلام :

ما المَغرورُ الَّذي ظَفِرَ مِنَ الدُّنيا بِأَعلى هِمَّتِهِ ، كَالآخَرِ الَّذي ظَفِرَ مِنَ الآخِرَةِ بِأَدنى سُهمَتِهِ .
فريب [ـِ دنيا] خورده اى كه از دنيا به بالاترين خواست خويش رسيده ، همانند كسى نيست كه از آخرت به كمترين بهره خويش دست يافته است .
نهج البلاغة : الحكمة ۳۷۰

 نظر دهید »

احوال ناپوشیده

21 فروردین 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

حسین روی فرش چهار خانه ای گوشه اتاق نشست؛ زانوی غم بغل گرفته بود و می نالید. فکرفرداهایی که علی نباشد، امانش را بریده بود. هر لحظه جنازه بی گناه فرزندش علی، جلوی چشمانش می آمد؛ او را آشفته می کرد و استرس را به جانش می انداخت.

اشک هایش هر روز سرازیر بود و کم مانده بود؛ سیلی شود و تمام بی رحمی ها و بدی‌ها‌ی زمانه را نابود کند.

حسین و زهرا به سراغ علی در بیمارستان رفتند. علی کوچولوی مظلوم و بی گناهشان در تخت بیمارستان مدهوش افتاده بود؛ آنها برای هزینه عمل جراحی علی، به همه جا برای کمک رفته بودند؛ اما خبری از کمک نبود؛ هرکسی آنها را به دیگری حواله می داد. نفس هایشان در گلو حبس شده بود و چشمهای خسته آن ها، به انتظار لحظه ای خواب زمان را پشت سر می گذاشت.

تا اینکه آنها با چشمانی گریان و امیدوار به سراغ رئیس بیمارستان رفتند؛ از او خواستند فرزندشان را جراحی کند و در فرصتی مناسب هزینه را پرداخت نمایند، اما او قبول نکرد.

مستأصل، نگران، با دلی شکسته و چشمانی بارانی، اتاق رئیس را ترک کردند و در دل او را نفرین کردند.

زهرا و حسین با هزار امید و آرزو، مقداری از وسایل خانه را فروختند؛ اما هنوز هزینه کم داشتند ، نالان شدند. دکترها از علی قطع امید کرده بودند و به پدر و مادرش گفتند: «اگر به هوش بیاید ، یک یا دو روز بیشتر زنده نمی ماند.»

آنها نگران بودند و فکرش را نمی کردند که به همین راحتی؛ علی کوچولویشان را از دست بدهند، خدا خدا می کردند و به امام زمان(عج) استغاثه می کردند فرجی شود اما خبری نمی شد.

گریه امانشان را بریده بود ، زمانی که علی باصدای نازک و بی رمقش مادر می گفت، جگر مادرش آتش می گرفت؛ اما کاری نمی توانست انجام دهد. در همین حین ناگهان علی بیهوش شد.

جیغ و فریاد مادر علی بلند شد، پرستارها نگران به اتاق علی دویدند ، دستگاه اکسیژن و شوک را به او وصل کردند ، تا به هوش آید. پرستاری به او گفت: «خانم زمان زیادی ندارین، کاری بکنین.»

زهرا با چشمانی بارانی و ناراحت گفت: «چه کار کنم تمام هزینه بیمارستان را ندارم.»

زهرا گریان اتاق را ترک کرد و به سمت نمازخانه رفت؛ با استغاثه و زاری از امام زمان(عج) خواست به آنها کمک کند. در این هنگام خانمی کمی آن طرف تر در حال نماز و دعا بود؛ که در بین نماز، متوجه هق هق صدای زهرا شد و به سویش رفت؛ با دلداری او را آرام کرد و قضیه را از او جویا شد، با شنیدن حرف های زهرا گفت: « من هزینه عمل جراحی علی کوچولوی شما را قبول می کنم مشکلی نیست.»

زهرا چشمانش از خوشحالی درخشید؛ و دهانش از تعجب باز ماند. زهرا که انتظار چنین چیزی را نداشت، از خوشحالی به سجده شکر رفت؛ از آن خانم تشکر کرد و هر دو به سوی اتاق علی شتافتند تا او را برای عمل جراحی آماده کنند.

حضرت مهدی(عج) فرمود:
«فَاِنّا یحیطُ عِلمُنا بِأَنبائِکُم و لایعزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن اَخبارکُم؛ ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست. »
«بحار، ج ٥٣، ص ١٧٥»

 نظر دهید »

کمال فضل

21 فروردین 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی


امام علی علیه السلام :

كُن عَفُوّا في قُدرَتِكَ، جَوادا في عُسرَتِكَ، مُؤثِرا مَعَ فاقَتِكَ؛ يَكمُل لَكَ الفَضلُ .
در هنگامى كه قدرت دارى، باگذشت بـاش، و در گاهِ تنگ دستى ات بخشنده، و در وقت نيازمندى‌ات، ايثارگر باش تا فضل تو كامل گردد.
غرر الحكم : ج ۴ ص ۶۱۱ ح ۷۱۷۹

 نظر دهید »

نجوا با خدا

20 فروردین 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

خدای مهربانم

 سلام

به من توانایی و انرژی بده تا بتوانم وجودت و بودنت را درک کنم و

تنهابا نام تو و یاد توآرام گیرم

 یاریم نما تا پستی و بلندی روزگار تو را از من نگیرد.

خدای من

 به قلبم آرامش بده

 به روحم امید و توکل بده

 مرا از شر بدخواهان جن و انس حفظ و پیروز فرما.

 نظر دهید »

انسان به چه چیزی نیازمند تر است؟

19 فروردین 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

امام علی علیه السلام :

إنَّكُم إلى إعرابِ الأعمالِ أحوَجُ مِنكُم إلى إعرابِ الأقوالِ .
شما به انجامِ درست و صحيح كارها نيازمندتريد تا درست و فصيح ادا كردن سخنان.
غرر الحكم : ۳۸۲۸.

 نظر دهید »

آبگوشت ماهی می خوریم

19 فروردین 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

زندگی به سبک شهدا

 آبگوشت ماهی می خوریم!
اوایل جنگ بود.رساندن نان و مواد غذایی از پشت جبهه به مناطق جنگی خیلی منظم نبود. یک جا زیاد می رفت
، یک جا کم. رفقای مجید می گفتند: « گاهی اوقات که سهمیه ی نان ما نمی رسید، نان های خشک را می زدیم توی آب رودخانه، خیس می کردیم و می خوردیم.» اما وقتی از مجید می پرسیدیم: « چی می خورید؟ » می گفت: « بیشتر آبگوشت ماهی می خوریم!» فکر می کردیم ماهی را می گیرند و چون وسیله ی سرخ کردنش را ندارند، آبگوشت می کنند . بعدها فهمیدیم منظورش از آبگوشت ماهی این بوده که نان را می زنند به آب رودخانه که ماهی دارد!
شادی روح شهید مجید زین الدین صلوات.

:books:چلچراغ، ص232

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 63
  • 64
  • 65
  • ...
  • 66
  • ...
  • 67
  • 68
  • 69
  • ...
  • 70
  • ...
  • 71
  • 72
  • 73
  • ...
  • 419
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟