دقت در بیت المال
مهدی(زین الدین) به قم نمی آمد،
مگر برای انجام مأموریتی و سر راهش،
از من که مادرش بودم و همسر و فرزندش نیز حالی می پرسید!
در یکی از همین مأموریتها به قم،
چیزی نگذشت که با عجله کفش و کلاه کرد که برود.
گفتم: کجا؟
گفت: وقت کم است باید برگردم خط.
پس زن و بچه ات چی؟
به آنها هم سری می زنم….
پس مرا به بازار ببر تا برای بچه ات چیزی بخرم.
نه بهتر است شما با تاکسی بیایید.
با تعجب گفتم: بازار که سر راه توست!
با معصومیت خاصی گفت: ولی مادر! این ماشین دولتی است
و استفاده شخصی از آن صحیح نیست.
همین مقدار که شما درش را باز و بسته می کنید
و روی صندلی اش می نشینید،
موجب استهلاکش می شود. راوی: مادر شهید.
منبع: مهدی نقدی، زندگی به سبک شهدا، ص51