شهید سمنبر عالیپور
آشنایی با اولین شهید زن انقلاب
شهید سمنبر عالیپور
شهيد سمنبر عاليپور در سال 2/6/1336 در دهستان سرمستان در خانواده اي فقير و کم در آمد ديده بجهان گشود. و تا شش سالگي در روستا بسر برده بودند. اما به علت ظلم و ستمي که از طرف کدخداي محل به اين خانواده ميشود ناچار به دير عزيمت مي کنند و در هفت در دير به مدرسه ميرود و اخلاقي بسيار خوب داشت و درس خوان بود. هميشه شاگرد اول و ممتاز و از هر نظر به گفته مادرش بي نظير بوده. خيلي خوشرو و متواضع و به موقع خدا را عبادت مي کرده و يک سال هم افتخاري کلاس اول شبانه درس داده بخاطر اينکه کمکي کرده باشد . هيچگاه از نماز و روزه سرپيچي نميکرد. زماني که انقلاب شروع ميگردد مرتب در تظاهرات عليه رژيم طاغوت فرياد مي زد . همراه با مردم ، مرگ بر شاه ميگفت تا از زير بار ظلم رهايي پيدا کند و زماني که شهيد شد ، قبل از اينکه از خانه به قصد تظاهرات بيرون برود غسل کرده و با زبان روزه درسوم محرم به درجه رفيع شهادت نائل ميشود. راهش پر رهرو باد نامش گرامي باد.
نظرش درباره انقلاب به گقته مادرش پيروزي اسلام بوده و سرنگون شدن رژيم کثيف پهلوي و پايدار بودن امام و علاقه خاصي نسبت به امام داشت اما متاسفانه به علت شهيد شدن موفق نشد که امام را ببيند . خيلي دوست داشت که امام از نزديک ملاقات کند و پيامش به خانواده اش اين بوده که ما را بايد بروم و اقدام کنيم تا ميتوانيم از زير بار ذلت خارج شويم مادرش مي گويد مي گفتم نرو مادر شهيد مي شوي در جواب گفت اگر من شهيد بشوم اما براي دينم و براي اسلام کاري بسيار پسنديده است چون سرور شهيدان حسين ابن علي بخاطر اسلام و بخاطر مردم شهيد شد ما که در مقابل آنها هيچ ارزش نداريم پيام خانواده شهيد عالي پور پيروزي اسلام و امام و سرنگوني شدن صدام و آمريکاي جنايتکار است.
? بنیاد شهید و امورایثارگران استان بوشهر
کفار جرأت رو در رویی ندارند
کفار جرأت رو در رویی ندارند
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
برای کفار خیلی سخت است که یکی از آنها بهطور مستقیم و رودررو با ما بجنگد، لذا تا جایی که امکان دارد و جان دارند، پول خرج میکنند که ما مسلمانها را اغوا کنند و به جان هم بیندازند. ولی ما هم چنان غافل هستیم.
? در محضر بهجت، ج٣، ص١۶۵
پاداش شاد کردن دل دیگران در کلام امام صادق(ع)
پاداش شاد کردن دل دیگران در کلام امام صادق(ع)
امام صادق علیهالسلام:
چون خداوند مـؤمـن را از قـبرش درآورد تمثالی با او خارج شود که در جلو او راه می رود و هرگاه مؤمن یکی از صحنههای هراس انگیز روز قیامت را ببیند آن تمثال به او گوید: نترس و غم به خود راه مده … مؤمن به او گوید … تو کیستی؟ تمثال گوید: من همان شادی و سُروری هستم که به برادر مؤمنت رساندی.
متن حدیث:
قال الصادق علیهالسلام:
إذا بَعَثَ اللّهُ المؤمنَ مِن قَبرِهِ خَرَجَ مَعهُ مِثالٌ یَقدُمُ أمامَهُ ، کُلَّما رَأی المؤمنُ هَوْلاً مِن أهوالِ یَومِ القِیامَةِ قالَ لَهُ المِثالُ : لا تَفزَعْ ولا تَحزَنْ … فیقولُ لَهُ المؤمنُ : … مَن أنتَ ؟ فیقولُ : أنا السُّرورُ الذی کُنتَ أدخَلتَ علی أخیکَ المؤمِنِ.
“اصول کافی ، جلد 2، صفحه 1
حکایت از گلستان سعدی
حکایت از گلستان سعدی
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی مَلِک را دشنام دادن گرفت و سَقَط گفتن، که گفته اند: هر که از دست جان بشوید، هرچه در دل دارد بگوید. مَلِک پرسید چه می گوید؟ یکی از وزرای نیک محضر گفت: ای خداوند، همی گوید« وَ الکظمیینَ الغَیظَ وَ العَافِینَ عَنِ النَّاسِ»مَلِک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت. وزیر دیگر که ضدّ او بود گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفت. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی از این سخن در هم آمد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا، زین راست که تو گفتی، که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خُبثی. و خردمندان گفته اند: دروغی مصلحت آمیز بِه که راستی فتنه انگیز. برطاق ایوان فریدون نوشته شده بود: جهان ای برادر نمانده به کس دل اندر جهان آفرین بند و بس مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت که بسیار کس چون تو پرورد و کشت چو آهنگ رفتن کند جان پاک چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
بازنویسی به قلم خودم
پادشاهی دستور کشتن اسیری را صادر کرد. شخص بیچاره که دستور کشتنش صادر شده بود، در حالت پریشانی و نا امیدی شروع به ناسزا گفتن به پادشاه کرد. بد گفتن که : هر کسی که از جان خود نا امید باشد و امیدی به زنده ماندن نداشته باشد ، هر چیزی که در درون داشته باشد به زبان می آورد پادشاه پرسید که او چه می گوید: یکی از وزیران که شخص خوبی در نزد پادشاه بود گفت: ای پادشاه او می گوید: «وَ الکَظِمینَ الغَیظَ وَ العافینَ عَنِ النَّاسِ» پادشاه دلش به حال او سوخت و از کشتن شخص صرفنظر کرد. وزیر دیگری که بد خواه او بود گفت: همپایگانی چون ما نمی توانند در نزد پادشاه جز سخن راست چیزی بگویند این به پادشاه ناسزا گفت. پادشاه از این سخن ناراحت شد و گفت: من از سخن دروغ آن شخص بیشتر راضی هستم ، از این سخن راستی که تو گفتی، که سخن او بر اساس مصلحت بود اما این سخن تو بر اساس بدخواهی بود. همان طور که اهل خرد و دانش گفته اند: سخن دروغی که از روی مصلحت باشد بهتر از سخن راستی است که با عث ایجاد جنگ گردد.
بر طاق ایوان فریدون نوشته شده بود:
? ای برادر جهان برای کسی نمی ماند دل باید به خداوند آفریننده جهان بست بر مُلک و مقام های دنیای تکیه نکن چون اشخاص بسیاری بر روی آن رشد یافتند و به مقام رسیدند اما همه را از میان برد وقتی که زمان مرگ فرا رسد فرقی ندارد چه بر جاه و جلال و مقامی بالا باشی ، چه شخصی باشی از نظر مقام و مال در جایگاه پائین سَقَط گفتن: بدگفتن ابنای جنس: همقطاران، همپایگان خُبثی: آن را روی در مصلحت است و این را بر وحشت پا: دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز: نسخه لرد گرینوی: به که راستی جنگ انگیز در آن حالت: در حالت نومیدی: نسخه لرد گرینوی: نومیدی به زبانی که داشت همی گوید: می گوید وزیر دیگری ضد او بود گفت: وزیر دیگر گفت پادشاهان:پادشاه این: او، این مرد
?گلستان سعدی . ??☀️☀️??☀️☀️??☀️☀️
اثرات توکل بر خدا
اثرات توکل بر خدا
✍️تمام پول هایش تمام شده و هنوز در نیمه راه سفرش بود. یکی از دوستانش از او پرسید می خواهی چه کنی؟ گفت تمام امیدم به فلانی است. دوستش گفت پس قسم می خورم که امیدت ناامید می شود. مرد با تعجب پرسید چرا؟ گفت: آخر از امام صادق علیه السلام شنیدم که می گفت:
خداوند متعال می فرماید: رشته آرزوی هر کسی را که به غیر من وصل باشد قطع می کنم. آیا او در گرفتاری هایش به دیگری امید می بندد در حالی که رفع آن به دست من است؟ آیا او در خانه دیگری را می کوبد در حالی که کلید تمام درهای بسته دست من است و خانه ام به روی همه باز است!
?باب التویض الی الله/حدیث۷،ج ۲
