امید
نهنگ یونس را نخورد…
کارد اسماعیل را نکشت…
آتش ابراهیم را نسوزد…
دریا موسی غرق نکرد…
آری اگر او بخواهد
همه چیز ممکن است…
.. نا امید نباش …
نهنگ یونس را نخورد…
کارد اسماعیل را نکشت…
آتش ابراهیم را نسوزد…
دریا موسی غرق نکرد…
آری اگر او بخواهد
همه چیز ممکن است…
.. نا امید نباش …
حکایت آموزنده
دعای مادر
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».
پیام متن:
اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقام های والای معنوی می رساند.
منبع: نمناک
رابطه حیا عفاف و حجاب
حيا ملكهاي است كه موجب خودداري از كارهاي زشت ميشود. انگيزهي حقيقي گرايش زن به حجاب، احساس فطري يا غريزي شرم و حياست. شرم و حيا در زن نسبت به بيگانه مانند غيرت در مرد است؛ به عبارت ديگر، درك و شعور فطري و الهام غريزي زن به حفظ خود از دستبرد نااهلان براي ارتقاي ارزش وجودي خويش است.
در شرم و حيا، عشق و اشتياق به عفاف و پاكدامني تدبير مكانيسمي نهفته در خلقت و فطرت زن است كه او را وا مي دارد گاهي به صورت ناخودآگاه خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به همين دليل، وقتي احساس حجب و حيا را از دست مي دهد در محيط ناامن اجتماع هم كشف حجاب ميكند؛ و برعكس، وفتي احساس شرم و حيا در او زنده است در محيطي كه امنيت كامل هم وجود دارد، باز هم تمايل دارد خود را بپوشاند. احساس حيا و شرم از انجام دادن كارهاي زشت از ثمرات عفاف به شمار ميآيد.
هر قدر اين احساس شرم از زشتيها در انسان بيشتر باشد، عفت او بيشتر خواهد بود(اسحاقي، 1388: 45-46). امام علي (ع) مي فرمايد: « شرم از خداوند و خلق او باعث عفت و بزرگي ميشود» (تميمي آمدي، 1388: 504). بدون شك، به تناسب ويژگيهاي روحي و جسمي انسان، آفرينش لباس و پوشش و روي آوردن فطري او به آن يكي از نعمتها و هداياي الهي محسوب ميشود.
در فرهنگ اسلامي، انسان لباس نمي پوشد كه تن را عرضه كند، بلكه لباس مي پوشد تا خود را بپوشاند. لباس براي او يك حريم است؛ به منزلهي دژي است كه تن را از دستبرد چپاولگران محفوظ ميدارد و كرامت او را حفظ ميكند. لباس براي آن است كه تحريك جنسي را كم كند نه آن كه بر قدرت تحريك بيفزايد. شايد در مقام ادعا همهي انسانها خود را مؤمن و متعهد بدانند، اما كسي اين ارزش و مقام عالي انساني (گوهر عفاف) دارد كه ويژگيهاي زير را داشته باشد:
الف) باوقار بودن: زن عفيف از هر كار سبك و نامناسبي كه موجب جلب توجه ديگران شود پرهيز مي كند. شيوهي راه رفتن، لباس پوشيدن و رفتارش به گونهاي نيست كه نظر نامحرمان را به سوي خود جلب نمايد.
ب) عفت كلام: زن باعفت ساده و آرام و بي وسوسه حرف ميزند و از سخنان غير ضروري با نامحرم دوري ميكند.
ج)پرهيز از خودنمايي: زن پاكدامن از مظاهر خودنمايي هم چون نشان دادن زينتهاي خود، بيرون گذاشتن قسمتي از موي سر يا آرايش چهره براي نامحرم پرهيز مينمايد.
د) پوشش مناسب: زن عفيف از انتخاب لباسهاي نازك و چسبان و رنگهاي تن و زنندهاي كه زمينه ساز جذب نامحرم به سوي او ميشوند، اجتناب ميورزد.
ه) كنترل رفت و آمدها: زن عفيف از رفتن به مراكز و مكانهاي آلوده و نامناسب، همچون مجالس گناه و لهو لعب خودداري ميكند. بنابراين، عفاف به عنوان پيش زمينهي اساسي بايد مورد توجه قرار گيرد. گرچه نگاه به مسألهي حجاب، براي رشد معنوي و اخلاقي جامعه مؤثر است، اما سالم سازي بنيانهاي اخلافي جامعه مؤثرتر است.
بيترديد، عفاف در اصلاح بنيانها مؤثر است؛ همچنين، حيا در ارتباطي متقابل با عفاف، گاه معلول و گاه علّت است. بايد دانست حجاب واقعي، جز در پرتو اين دو ميسر نخواهد بود. سالمسازي اخلاقي يك جامعه محدود به حجاب نيست، بلكه مجموعهاي از چگونگي رفتارها و بايد و نبايدهاي فردي و اجتماعي با ارتقاي سطح عفاف و حياي جامعه، ارتباط مستقيم دارند. در حقيقت، حجاب پوششي ويژه و عفت خصلتي برخاسته از بينش و منش است (اسحاقي، 1388: 46-48). حجاب ميتواند ريايي، تحميلي، ظاهري يا غير اختياري باشد، ولي عفت، خصلتي ارزشي و اختياري است.
امام علي (ه) ميفرمايد: «پاك بودن، خصلت زيركان است». (تميمي آمدي، 1388: 47).
شمیم حضور
ژرفای هستی
به ژرفای عظمت تو آگاهیمان نتواند بود. دانش ما تنها این است که میدانیم تو زنده و برپا دارنده جهانی، بیآنکه خواب بربایدت. ژرفای ذاتت را هیچ نگاهی درنیابد و ادراک وجودت را هیچ چشمی نتواند، بلکه این ادراک توست که پهنه چشمها را فرا گرفته و پایان عمرها را میدانی و عنان سرتاپای پدیدهها را در دست قدرت خود داری.
آنچه را ما از آفرینشت میبینیم و با آن از قدرتت به شگفتی میآییم و در توصیف بزرگی سلطنتت لب میگشاییم، بسی ناچیزتر است از آنچه از ما پنهان است و چشمهامان از دیدنش ناتوان است و اندیشهمان از تسخیر آن در بنبست است و میان ما و آن پردههایی از غیب در افکنده است.
پس هر که با قلبی فارغ اندیشه به کار گیرد تا دریابد که تو چگونه عرش خویش برپا داشتهای و مخلوقاتت را آفریدهای، و چگونه آسمانهایت را در فضا آویختهای و چهسان زمین را بر امواج آبها گستردهای، نگاهش حسرتزده، خودش مبهوت، گوشش منگ و اندیشهاش سرگردان، به واپس باز میگردد.
نهج البلاغه، خطبه 160
سه نکته در باره قرآن
1. این نکته راشنیده اید که «هر کس در دوران جوانی قرآن را قرائت کند در حالی که به آن ایمان دارد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته می شود» . فکر آن که قرآن در رگ های انسان بگردد و در سینه او بطپد، آدمی را به وجد می آورد . جالب آن جاست که این خصوصیت، فقط در مورد جوانان آمده است و این فرمایشی از امام صادق (ع) است .
2 . این نکته را هم بشنوید که قرآن به دو صورت نازل شده است; یک بار در بیست و سوم ماه مبارک رمضان، از لوح محفوظ خداوند به سوی کعبه انزال یافت و یک بار دیگر به صورت تدریجی و طی بیست و سه سال، از خداوند به جبرئیل و از جبرئیل به پیامبر اکرم (ص) تنزیل پیدا کرد . نکته جالب آن که چون کلمه انزال برای فرود آمدن دفعی و کلمه تنزیل برای نزول تدریجی استفاده می شود، در سوره قدر، مصدر انزال مشاهده می شود .
3 . آیا می دانید امید بخش ترین آیه قرآن کدام است؟ این مطلب را امام علی (ع) به نقل از رسول خدا (ص) بیان فرماید: «امید بخش ترین آیه قرآن، آیه 114 سوره هود است » . اگر به امید نیاز دارید، به سراغ قرآن بروید و این آیه را با اشتیاق جست و جو کنید .
پایگاه اطلاع رسانی خبرگزاری حوزه
#تفسیر_سوره_عبس
#آیات_39تا42
بسم الله الرحمن الرحیم
«وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ؛ چهرههائی در آن روز گشاده و نورانی است،»(38)« ضَاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ؛ خندان و مسرور است.»(39)
«وَوُجُوهٌ یوْمَئِذٍ عَلَیهَا غَبَرَةٌ ؛ و صورتهایی در آن روز غبارآلود است.»(40)« تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ؛ و دود تاریکی آنها را پوشانده است.»(41)« أُولَئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ؛ آنان همان کافران فاجرند!»(42)
:star2: نکته ها:
«مستبشره» با خبر شدن از مطلب شادی که از آن بشر و پوست صورت شکفته شود.
«غبره» و غُبار به معنای گرد و خاک فرو نشسته بر چیزی است. «قتره» دود سیاهی است که که بر می خیزد و «رهق» به معنای برگرفتن و پوشاندن است.
این آیات مردم را در روز قیامت به دو دسته تقسیم می کند: اهل سعادت و اهل شقاوت که در د گروه با سیما و چهره شان شناخته می شوند. چون صورت انسان آیینه سیرت اوست و شادی و غم درونی او در چهره اش ظاهر می گردد.
این سوره با چهره در هم کشیدن در دنیا آغاز و با چهر ه دود آلوده شدن در قیامت پایان می یابد.«عَبَسَ…. تَرهَقها قَتره»
*«کفره» جمع کافر و «فجره» جمع فاجر است اولی اشاره به فساد عقیده دارد و دومی اشاره به فساد عمل.
:star2: پیام ها:
1- معاد جسمانی است .«وجوه یومئذ..»
2- چهره باز و خندان یک ارزش است.«مسفره.. ضاحکه»
3- خنده های قیامت بر اساس بشارت به آینده ای روشن است.«ضاحکه مستبشره»
4-آلودگی به گناه در دنیا سبب آلودگی چهره در قیامت می شود.«ترهقها قتره اولئک همُ الکفره الفجره»
5- کفر سبب ارتکاب گناه و فسق و فجور است.«الکفره الفجره»
6- صورت اهل ایمان و تقوا شاد و خندان است.( به قرینه اینکه صورت اهل کفر و فجوردود آلود است.)« «وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ.. وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ عَلَیهَا غَبَرَةٌ»
7- از بهترین شیوه های تبلیغ مقایسه است.«وجوهٌ ..وجوهٌ»
8- گناه باعث می شود که چهره پاک و الهی انسان با نقابی زشت و سیاه پوشیده شود.« عَلَیهَا غَبَرَةٌ تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ»
:books: تفسیر نور حجت الاسلام و المسلمین قرائتی، جزء 30 ، ج10 ،ص391و 392
پایان تفسیر سوره عبس
«والحمد الله رب العالمین»
#قرآن