رابطه حیا عفاف و حجاب
رابطه حیا عفاف و حجاب
حيا ملكهاي است كه موجب خودداري از كارهاي زشت ميشود. انگيزهي حقيقي گرايش زن به حجاب، احساس فطري يا غريزي شرم و حياست. شرم و حيا در زن نسبت به بيگانه مانند غيرت در مرد است؛ به عبارت ديگر، درك و شعور فطري و الهام غريزي زن به حفظ خود از دستبرد نااهلان براي ارتقاي ارزش وجودي خويش است.
در شرم و حيا، عشق و اشتياق به عفاف و پاكدامني تدبير مكانيسمي نهفته در خلقت و فطرت زن است كه او را وا مي دارد گاهي به صورت ناخودآگاه خود را از چشم نامحرم بپوشاند. به همين دليل، وقتي احساس حجب و حيا را از دست مي دهد در محيط ناامن اجتماع هم كشف حجاب ميكند؛ و برعكس، وفتي احساس شرم و حيا در او زنده است در محيطي كه امنيت كامل هم وجود دارد، باز هم تمايل دارد خود را بپوشاند. احساس حيا و شرم از انجام دادن كارهاي زشت از ثمرات عفاف به شمار ميآيد.
هر قدر اين احساس شرم از زشتيها در انسان بيشتر باشد، عفت او بيشتر خواهد بود(اسحاقي، 1388: 45-46). امام علي (ع) مي فرمايد: « شرم از خداوند و خلق او باعث عفت و بزرگي ميشود» (تميمي آمدي، 1388: 504). بدون شك، به تناسب ويژگيهاي روحي و جسمي انسان، آفرينش لباس و پوشش و روي آوردن فطري او به آن يكي از نعمتها و هداياي الهي محسوب ميشود.
در فرهنگ اسلامي، انسان لباس نمي پوشد كه تن را عرضه كند، بلكه لباس مي پوشد تا خود را بپوشاند. لباس براي او يك حريم است؛ به منزلهي دژي است كه تن را از دستبرد چپاولگران محفوظ ميدارد و كرامت او را حفظ ميكند. لباس براي آن است كه تحريك جنسي را كم كند نه آن كه بر قدرت تحريك بيفزايد. شايد در مقام ادعا همهي انسانها خود را مؤمن و متعهد بدانند، اما كسي اين ارزش و مقام عالي انساني (گوهر عفاف) دارد كه ويژگيهاي زير را داشته باشد:
الف) باوقار بودن: زن عفيف از هر كار سبك و نامناسبي كه موجب جلب توجه ديگران شود پرهيز مي كند. شيوهي راه رفتن، لباس پوشيدن و رفتارش به گونهاي نيست كه نظر نامحرمان را به سوي خود جلب نمايد.
ب) عفت كلام: زن باعفت ساده و آرام و بي وسوسه حرف ميزند و از سخنان غير ضروري با نامحرم دوري ميكند.
ج)پرهيز از خودنمايي: زن پاكدامن از مظاهر خودنمايي هم چون نشان دادن زينتهاي خود، بيرون گذاشتن قسمتي از موي سر يا آرايش چهره براي نامحرم پرهيز مينمايد.
د) پوشش مناسب: زن عفيف از انتخاب لباسهاي نازك و چسبان و رنگهاي تن و زنندهاي كه زمينه ساز جذب نامحرم به سوي او ميشوند، اجتناب ميورزد.
ه) كنترل رفت و آمدها: زن عفيف از رفتن به مراكز و مكانهاي آلوده و نامناسب، همچون مجالس گناه و لهو لعب خودداري ميكند. بنابراين، عفاف به عنوان پيش زمينهي اساسي بايد مورد توجه قرار گيرد. گرچه نگاه به مسألهي حجاب، براي رشد معنوي و اخلاقي جامعه مؤثر است، اما سالم سازي بنيانهاي اخلافي جامعه مؤثرتر است.
بيترديد، عفاف در اصلاح بنيانها مؤثر است؛ همچنين، حيا در ارتباطي متقابل با عفاف، گاه معلول و گاه علّت است. بايد دانست حجاب واقعي، جز در پرتو اين دو ميسر نخواهد بود. سالمسازي اخلاقي يك جامعه محدود به حجاب نيست، بلكه مجموعهاي از چگونگي رفتارها و بايد و نبايدهاي فردي و اجتماعي با ارتقاي سطح عفاف و حياي جامعه، ارتباط مستقيم دارند. در حقيقت، حجاب پوششي ويژه و عفت خصلتي برخاسته از بينش و منش است (اسحاقي، 1388: 46-48). حجاب ميتواند ريايي، تحميلي، ظاهري يا غير اختياري باشد، ولي عفت، خصلتي ارزشي و اختياري است.
امام علي (ه) ميفرمايد: «پاك بودن، خصلت زيركان است». (تميمي آمدي، 1388: 47).
شمیم حضور