ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

سیره امام موسی کاظم(ع)

20 مرداد 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

سیره امام موسی کاظم (ع)

سیره عبادی
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم (ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده می‌شود.[1][2] بر پایه برخی گزارش‌ها امام کاظم (ع) آن قدر عبادت می‌کرد که زندان‌بانان او نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.[3] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه می‌کرد که محاسنش از اشک‌ خیس می‌شد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ» را تکرار می‌کرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجده می‌خواند.[4] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس می‌گفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب می‌کردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس می‌گویم».[5]
نقش انگشتری امام کاظم(ع) «حَسْبِیَ اللَّهُ حَافِظِی»[6]‏ و ِ «الْمُلْکُ لِلَّهِ وَحْدَهُ»[7] بوده است.
سیره اخلاقی
در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری[8][9] و سخاوت امام کاظم (ع) وجود دارد.[10][11] شیخ مفید او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیران مدینه آذوقه می‌برد.[12] ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هر کس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدانجا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود.[13] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه‌ می‌فرستاد.[14] همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[15]

دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد.[16][19] گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند، فرو می‌برد.[20][21] از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(ع) توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کرده‌ای؟ مرد گفت: 100 دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: 200 دینار! امام 300 دینار به او داد و گفت: این 300 دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد[ انعام–124] [22]
بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[23][24]
منبع:
1.بغدادی، تاریخ بغداد، ج13، ص29.
2. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص414.
3.بغدادی، تاریخ بغداد، ج13، ص33-32.
4.مفید، الارشاد، ج2، ص232-231.
5.مفید، الارشاد، ج2، ص240.
6.طبرسی، مکارم الاخلاق، 91.
7. مجلسی، بحارالانوار، ج48، ص11.
8.ابن اثیر، الکامل، ج6، ص164.
9.ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص312.
10.بغدادی، تاریخ بغداد، ج13، ص30-33.
11.قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج2، ص154-167.
12. مفید، الارشاد، ج2، ص232-231.
13.ابن عنبه، عمده الطالب، ص177..
14.بغدادی، تاریخ بغداد، ج13، ص29.
15.مفید، الارشاد، ج2، ص232.
16. ابن اثیر، الکامل، ج6، ص164.
17. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص312.
18.مفید، الارشاد، ج2، ص233.
19.قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج2، ص162-160.
20.بغدادی، تاریخ بغداد، ج13، ص30.
21.حاج حسن، باب الحوائج، ص281.
22. حلی، منهاج الکرامه، ص59.

 نظر دهید »

زیان زبان

19 مرداد 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

زیان_زبان
جبران آنکه با نگفتن از دست نهاده ‎ای آسان‎تر است از تدارک آنچه با گفتن از دست داده ‎ای، و نگاهداری آنچه در مشک است با استوار بستن در آن با بند است. آنچه در دست است نگهداری، بهتر از آن است که آنچه نزد دیگران است خواهی؛ تلخی نومیدی بهتر، تا دست دریوزگی نزد مردمان بردن؛ کار با پارسایی برتر از هرزگی با توانگری است؛ و هر کس خود تواناتر است به راز خویش نگه داشتن؛ و بسا کوشنده که در جهت زیان خود کوشد! آنکه پرگوید، یاوه سراید؛ و هر که بیندیشد، بینش یابد.
منبع: نهج البلاغه نامه 31.

 6 نظر

ترجمه و شرح حکمت 382 نهج البلاغه

19 مرداد 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

ترجمه و شرح حکمت 382 نهج البلاغه
«آنچه را نمی دانی مگو ، بلکه هر آنچه را که می دانی نیز اظهار مكن»
دو نكته حكيمانه:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم اشاره مى فرمايد: نخست اين كه انسان بايد از گفتن چيزى كه درباره آن آگاهى ندارد بپرهيزد، مى فرمايد: «آنچه را نمى دانى مگو»; (لاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْلَمُ).
زيرا اولاً در آيات متعددى از قرآن مجيد از اين كار نهى شده است به خصوص هرگاه اسناد به خداوند متعال داده شود. در سوره بقره مى فرمايد: «(إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ); او شما را فقط به بدى ها و كار زشت فرمان مى دهد; (و نيز دستور مى دهد) آنچه را كه نمى دانيد، به خدا نسبت دهيد».[1]
در سوره اعراف نيز مى خوانيم كه خداوند مى فرمايد: «(قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالاِْثْمَ وَالْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ); بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده است; و (همچنين) گناه و ستم به ناحق را; و اين كه چيزى را كه خداوند دليلى براى آن نازل نكرده، شريك او قرار دهيد; و به خدا مطلبى نسبت دهيد كه نمى دانيد».[2]
در سوره اسراء مى فرمايد: «(وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا); از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چراكه گوش و چشم و دل، همه مسئول اند».[3]
ثانياً ازنظر عقل نيز كار قبيحى است زيرا هنگامى كه انسان چيزى را نمى داند ولى به طور قطع از آن خبر مى دهد مفهومش اين است كه من درباره آن علم و اطلاع دارم در حالى كه اين دروغ است و دروغ، از زشت ترين كارهاست.
اضافه بر اين امكان دارد آن سخن برخلاف واقع و كذب باشد بنابراين ذكر آن به طور قطع، نوعى تجرى در برابر خداوند است چراكه چيزى را بى پروا مى گويد كه احتمال دارد معصيت خداوند باشد.
مرحوم كلينى در جلد اول كتاب كافى بابى تحت عنوان «النَّهْى عَنِ الْقَوْلِ بِغَيرِ عِلْم» ذكر كرده كه در آن روايات بسيارى آورده است. ازجمله در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «لِلْعَالِمِ إِذَا سُئِلَ عَنْ شَىء وَ هُوَ لاَ يعْلَمُهُ أَنْ يقُولَ اللَّهُ أَعْلَمُ وَلَيسَ لِغَيرِالْعَالِمِ أَنْ يقُولَ ذَلِكَ; هنگامى كه سؤالى از شخص عالمى شود در حالى كه پاسخ آن را نمى داند بايد بگويد: «الله اعلم» و كسى كه عالم نيست حتى اين جمله را هم نبايد بگويد (زيرا او علمى ندارد كه خدا را از خود اعلم بداند)».[4]
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است كه شخص غير عالم در برابر چنين سؤالى بايد بگويد: «لا ادرى; نمى دانم» و نگويد: «الله اعلم».[5]
در حديث ديگرى مى خوانيم كه زرارة ابن اعين از امام باقر(عليه السلام) پرسيد: خداوند چه حقى بر بندگان دارد؟ امام(عليه السلام) فرمود: «أَنْ يقُولُوا مَا يعْلَمُونَ وَيقِفُوا عِنْدَ مَا لاَ يعْلَمُون; از آنچه مى دانند سخن بگويند و درباره آنچه نمى دانند توقف كنند».[6]
احاديث ديگرى نيز قريب به همين مضمون نقل شده است.
مرحوم علامه مجلسى نيز در جلد دوم بحارالانوار باب 16، همين مطلب (نهى از گفتن چيزى بدون آگاهى از آن) را عنوان كرده و آيات متعدد و 50 روايت در اين زمينه نقل كرده است.
در دومين نكته امام(عليه السلام) مى فرمايد: «بلكه همه آنچه را مى دانى نيز مگو زيرا خداوند بر تمام اعضاى انسان واجباتى قرار داده كه در قيامت از آن ها بازخواست مى كند»; (بَلْ لاَ تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ، فَإِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ).
زيرا اولاً بيان آنچه انسان مى داند گاه افشاى اسرار مؤمنين و گاه غيبت و عيب جويى ديگران است و گاه سبب اهانت و يا ايجاد اختلاف در ميان مردم و يا اشاعه فحشا و يا سبب اضطراب افكار عمومى مى شود و يا افراد كم استعدادى را به گمراهى مى افكند كه همه اين ها از مصاديق گناه است.
ثانياً بيان آنچه انسان مى داند گاهى سبب انحراف از فضايل اخلاقى است زيرا گاهى خودستايى و اظهار كبر و غرور و برترى بر ديگران است و گاه شكل ريا و سمعه به خود مى گيرد كه تمام اين ها مذموم است.
علتى كه امام(عليه السلام) براى نكته دوم گفته است مقصود ايشان را كاملاً آشكار مى سازد و آن اين كه چشم و گوش و دست و پا و زبان هركدام مسئوليتى دارند: (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا)[7] و مسئوليت زبان از همه اعضا بيشتر است و گناهانى كه با زبان انجام مى شود فزون تر و متنوع تر مى باشد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه كلام اخير امام(عليه السلام) بيان علت بر
اى هر دو بخش كلام آن حضرت باشد.
ولى نبايد فراموش كرد كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: همه آنچه را مى دانى (كُلّ ما تعلَم). اشاره به اين كه بسيارى از چيزهايى را كه انسان مى داند بايد براى ديگران بيان كند و مردم را از جهل و بى خبرى درباره احكام الهى و مفاسد اخلاقى و يا خطراتى كه جامعه اسلامى را تهديد مى كند خارج سازد.[8]
*
منبع: پی نوشت:
[1]. بقره، آيه 169.
[2]. اعراف، آيه 33.
[3]. اسراء، آيه 36.
[4]. كافى، ج 1، ص 42، ح 5.
[5]. همان، ح 6.
[6]. همان، ص 43، ح 7
[7]. اسراء، آيه 36.
[8]. سند گفتار حكيمانه: قبل از سيد رضى مرحوم صدوق اين كلام حكيمانه را در كتاب من لا يحضر و مرحوم مفيد در كتاب اختصاص ضمن وصاياى امام(عليه السلام) به فرزندش محمّد بن حنفية آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص279)

 نظر دهید »

علامه امینی کیست؟

19 مرداد 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی
علامه امینی کیست؟

علامه امینی کیست؟

شیخ عبدالحسین فرزند احمد امینی در سال 1281ه.ش در روستای سردها شهرستان سراب و در خانواده‌ای سرشناس دیده به جهان گشود. جد وی امین‌الشرع از روحانیان بنام تبریز بود. تحصیلات مقدماتی را در تبریز گذراند. در جوانی به نجف رفت و پس از گذراندن مراحل تحصیلی و نیل به رتبه اجتهاد نزد مراجع معروف وقت نجف، دوباره به تبریز بازگشت. بعد از مدتی تدریس و تحقیق در تبریز دوباره به نجف رفت و برای انجام و بسط پژوهش‌های تاریخی معروف خود برای همیشه در آنجا ماند. وی در سال 1335 قمری تألیف کتاب «شهداء الفضیله» را آغاز کرد. موضوع این کتاب دربارهٔ «عالمانی بود که در راه حق به شهادت رسیده‌اند». در این کتاب زندگی بیش از 100 عالم شیعه از قرن 4 تا 14 ذکر شده‌است.امینی در ظهر روز جمعه 12 تیر ماه 1349ه.ش (28 ربیع‌الثانی 1390ه.ق) در شصت و هشت سالگی در تهران درگذشت و پیکر او به کتابخانه‌ای در نجف (کتابخانه امیرالمؤمنین) که خود بنیان‌گذارش بود انتقال و به خاک سپرده شد.

مشایخ روایتی امینی
جدیت و تلاش خستگی ناپذیر وی خیلی زود او را به اجتهاد رسانید. وی تیمّناً برای پیوستن به جرگهٔ حاملان احادیث پیامبر اسلام و خاندان او و جهت متبرّک شدن مرویاتش به اتصال سند و جهت صیانت آن‌ها از قطع و ارسال، مبادرت به اخذ اجازه روایت از بعضی از بزرگان آن روزگار نمود که نام بعضی از آنان به قرار ذیل می‌باشد:
اجازه روایت از سید ابوالحسن موسوی اصفهانی (متوفای 1365 هجری).
اجازه روایت از سید میرزا علی حسینی شیرازی (متوفای 1355 هجری).
اجازه روایت از میرزا علی اصغر ملکی تبریزی.
اجازه روایت از سید حسین طباطبایی قمی (متوفای 1366 هجری).
اجازه روایت از علی بن ابراهیم قمی (متوفای 1373 هجری).
اجازه روایت از محمد علی غروی اردوبادی (متوفای 1380 هجری).
اجازه روایت از آقا بزرگ (محمد حسن) تهرانی (متوفای 1389 هجری).
اجازه روایت از میرزا یحیی بن اسدالله خویی (متوفای 1364 هجری).

منبع:
ویکی پدیا دانشنامه آزاد
کتاب سیری در الغدیر، تألیف محمد امینی نجفی، چاپ اول، سال 1370
وبگاه بنیاد محقق طباطبایی / گفتگو با سید عبدالعزیز طباطبایی
امین ولایت، سید علی هاشمی، روزنامه همشهری، 12 تیر 1386 ص 21
کتاب دریای موج خیز، علی ابوالحسنی،1387
الحجّةالأمینیّ طاب ثراه، زندگی‌نامه‌ای تازه‌یاب از علامه امینی، سید محمدصادق بحرالعلوم / محسن صادقی به عربی
علامه امینی، پیشوای هویت گرایاشیعی / تورجان، علی اشرف فتحی

 نظر دهید »

مهم ترین اثر نامدار علامه امینی

19 مرداد 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

مهم ترین اثر نامدار علامه امینی
اثر نامدار او دائرةالمعارف یازده جلدی «الغدیر» که به زبان عربی (22 جلد به‌زبان فارسی) و خلاصه آن به چند زبان ترجمه شده‌است در رأس تألیفات امینی و حاصل زحمات 40 ساله اوست. الغدیر به بررسی تفصیلی مسئله ولایت تشیع از جنبه‌های گوناگون تاریخی، تفسیری، روایی و حدیثی، فقهی، ادبی، کلامی و اصولی پرداخته‌است. امینی برای تدوین این کتاب به کتابخانه‌های کشورهای مختلف از جمله عراق، هندوستان، پاکستان، مغرب، مصر و کشورهای دیگر دنیا مسافرت کرد. او با کار پیگیر شبانه‌روزی در کتابخانه‌های بزرگ جهان اسلام آن را به‌سرانجام رسانید. وی در نگارش این اثر چنان‌که خود گفته ده‌هزار جلد کتاب را بدقت مطالعه و استنساخ، و به صدهزار رساله مراجعه مکرر کرده‌است. او در این باره می‌گوید:
من برای نوشتن الغدیر، 10٬000 کتاب را از بای بسم الله تا تای تمت خوانده‌ام[1][2] و به 100٬000 کتاب مراجعه مکرر داشتم.
وی برای گردآوری مطالب الغدیر سفرهای پژوهشی بسیار کرد. این سفرها عموماً به مطالعه و استنساخ و تهیه مأخذ و ملاقات با استادان می‌گذشت. از جمله شهرهایی که وی با این هدف به آن‌ها سفر کرد، می‌توان حیدرآباد، دکن، علیگره، لکنهو، کانپور، جلالی (در هند) رامپور، فوعه، معرفه، قاهره (در مصر)، حلب، نبل و دمشق (در سوریه) را برشمرد.
منبع:
1.نقل قول دکتر سید جعفر شهیدی از علامه امینی؛ شهداء الفضیله، مقدمه شیخ محمد خلیل الدین عاملی، ص4
2. نشریه سالیانه کتابخانه امیر المومنین شماره 1، سال 1373، صفحهٔ 28
ویکی پدیا دانشنامه آزاد

 نظر دهید »

عید غدیر تبریک

18 مرداد 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی
عید غدیر تبریک
 4 نظر
  • 1
  • ...
  • 161
  • 162
  • 163
  • ...
  • 164
  • ...
  • 165
  • 166
  • 167
  • ...
  • 168
  • ...
  • 169
  • 170
  • 171
  • ...
  • 419
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟