دلگویه ای برای قبل از رفتن.
آمدم، آمدنم بهره چه بود؟ به کجا خواهم رفت.
ای زمین و ای دنیا، تشکر از اینکه در این مدت چند سال عمرم، مرا تحمل نمودید.
در این مدت اگر چه آزارتان دادم، اماشما هیچ گاه به رویم نیاوردید.
ای جهان، من در اینجا زندگی کردم، اما نمی دانم چه طوری میهمانی برایت بودم و ببخش که گاه یا همیشه ناراحتت کردم.
ای زمین، من بر روی تو راه رفتم و اگر آن طور که باید نبودم و قدمهایم تو را اذیت کرد، مرا ببخش.
ای آب، من از تو استفاده کردم، اما اگر استفادهام نابه جا بود و ناراحت شدی مرا ببخش.
ای هوا، من از تو استفاده کردم و به درون ششهایم وارد شدی، اما من همیشه شکوه و ناله از وضع موجود داشتم، اما تو با مهربانی، با من برخورد کردی مرا ببخش.
ای آسمانها و ای شب و روز، من از نور مهتاب و درخشش ستارگان در آسمان شب و روشنایی و گرمای خورشید در روز لذت بردم، اما به حقیقت زندگی و هستی پی نبردم و اگر آن طور بودم که دوست نداشتید مرا ببخشید.
ای روز، اگر بیشتر اوقاتم را با بی حوصلگی و نا امیدی گذراندم و به جای اینکه توشهای برای قیامت بردارم، کوتاهی کردم و ناراحت شدی مرا ببخش.
ای اعضای بدن، اگر از من خسته و رنجور شدید، بر شما سخت گرفتم و کارهایی که خارج از توانتان بود، بر عهده شما گذاشتم، مرا ببخشید و در این سفر سخت و طولانی به سوی مقصدی که فرجامم نا مشخص است، از شما یاری و کمک میطلبم و میخواهم که رفیقهای خوبی برایم باشید و از گریهها و نالههایی که کردم و سختیهایی که بر شما وارد شد مرا ببخشید، اما در عوض از دست من برای همیشه راحت خواهید شد و هر کدام به جای حقیقی خویش خواهید رفت.
این روزها خستهام وچاره کار نمییابم. فقط …