چگونه میشود خدا را شناخت و به او تکیه کرد و عاشق او شد؟
چگونه میشود خدا را شناخت و به او تکیه کرد و عاشق او شد؟
پاسخ اجمالی
مفهوم واژه خداوند، از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند، هر چند شناخت حقیقت و کنه ذات خداوند برای انسان ممکن نیست.
راههای شناخت خداوند در یک دسته بندی کلی به راههای زیر تقسیم می شوند:
الف ـ راه عقل مثل برهان امکان و وجوب
ب ـ راه حسی و تجربی مثل برهان نظم
ج ـ راه دل یا برهان فطرت
اما این که چگونه می شود به ذات او تکیه کرد باید گفت: کسی را که بر او توکل می کنیم باید دارای دو فضیلت باشد:
1- علم کافی نسبت به امری که به او محول شده و از او یاری خواسته شده است.
2- قدرت و توانایی بر انجام آن کار.
خداوند چون دانای به آشکار و نهان است و علم هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و نیز بر همه چیز قادر و تواناست، در همه احوال بهترین دوست و اطمینان بخش ترین پشتیبان و وکیل است.
درباره راههای عشق ورزیدن به خداوند نیز باید به چند نکته توجه شود: 1. منشأ و سرچشمه عشق، درک کمال محبوب و معشوق است. 2. انسان موجودی «کمال جو» و «جمال خواه» است. 3. ذات مقدس خداوند کمال و جمال مطلق و منشأ و سرچشمه همه خوبیها و زیباییهاست. بنابراین؛ انسان از درون ذات خود عاشق خداوند است هر چند ممکن است در اثر انحرافات فکری و عملی چیز دیگری را خدای خود قرار دهد، و به همین جهت کار انبیای الهی بر طرف نمودن این انحرافات و زدودن غبار نادانی و غفلت و پاک نمودن صفحه ی دل از آلودگیهاست.
بدون تردید عشق حقیقی را نشانه هایی است و برای این که انسان حقیقتاً به خدای عشق آفرین عاشق شود باید با تهذیب نفس و سلوک در مسیرهای روشن شرعی که توسط عارفان حقیقی یعنی امامان معصوم(ع) تعیین شده است خود را به این نشانه ها نزدیک و نزدیکتر سازد تا به حقیقت و نورانیت او دست یافته و طعم عشق راستین را بچشد.
پاسخ تفصیلی
مفهوم واژه خداوند، از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند. چون همه می دانند خداوند یعنی موجودی که خالق همه موجودات، توانای بر هر کار، آگاه بر همه چیز، بینا، شنوا، حی و… است، اما باید دانست شناخت حقیقت و کنه ذات خداوند برای انسان ممکن نیست، چون ذات خداوند نامحدود و بی نهایت است و علم یعنی احاطه بر معلوم، و انسان چون ذات و خصوصیاتش محدود است نمی تواند به حقیقت ذات خداوند نامحدود پی ببرد. «بر خداوند احاطه علمی پیدا نمی کنند» [1] و به همین جهت در ذات خداوند نباید تفکر کرد.
هر چند ذات خداوند قابل شناخت کامل نیست ولی شناخت صفات خداوند برای ما ممکن است و هر کس باندازه استعداد و تلاش خود می تواند صفات خداوند را بشناسد.
راههای شناخت خداوند در یک دسته بندی کلی به راههای زیر تقسیم می شوند:
الف ـ راه عقل مثل برهان امکان و وجوب
ب ـ راه حسی و تجربی مثل برهان نظم [2]
ج ـ راه دل یا برهان فطرت ، [3] ، [4]
و اما این که چگونه می شود به ذات او تکیه کرد باید گفت: کسی را که بر او توکل می کنیم باید دارای دو فضیلت باشد:
1- علم کافی نسبت به امری که به او محول شده و از او یاری خواسته شده است.
2- قدرت و توانایی بر انجام آن کار.
خداوند چون دانای به آشکار و نهان است و علم هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و نیز بر همه چیز قادر توانا است، در همه ی احوال بهترین دوست و اطمینان بخش ترین پشتیبان و وکیل است. [5] على (ع) مى فرماید: توکل نتیجه یقین قوى به خداوند است. [6] و نیز هرکس خدا را تکیه گاه خویش قرار دهد یعنی به او توکل کند خداوند او را کفایت خواهد نمود، حضرت على (ع) مى فرماید: (اَلتَّوَکُّلُ خَیْرُ عِمادٍ) توکل (بر خدا) بهترین تکیه گاه است. [7]
البته مـفـهـوم تـوکـل مـانـنـد بـرخـى دیـگـر از مـفـاهـیـم دیـنـى بـا حـجـاب هـایـى از جـهـل و خـرافـات پـوشـانـده شـده اسـت بـطـورى کـه گـروهـى مـى پـنـدارنـد توکل یعنى این که تصمیم گیر تنها خداست و تلاش و کوشش انسان کمترین اثرى در سرنوشت او و اداره زنـدگـى اش نـدارد. در حالی که از نظر منابع دینی، مورد توکل جایی است که انسان بخواهد کاری را انجام دهد پس توکل همراه با عمل معنا دارد، خداوند در قران می فرماید: وقتی که عزم اراده (بر کاری) کردی برخدا توکل کن. [8]
پیامبر اکرم (ص) به عربی که شتر خود را رها کرده بود و می گفت توکل کردم، فرمود: زانوی شتر خود را ببند و توکل کن. [9]
اما راه رسیدن به مقام عشق به خداوند:
واژه ی «عشق» مشتق از «عشقه» به معنای میل مفرط است. «عشقه» گیاهی است که هر گاه به دور درخت می پیچد، آبِِ آن را می خورد؛ در نتیجه درخت زرد شده، کم کم می خشکد. [10]
اما در اصطلاح، «عشق» عبارت است از: «محبت شدید و قوی». به عبارت دیگر، عشق مرتبه ی عالی محبت است. [11]
اما بیان کلی عقلی راه رسیدن انسان به عشق خداوند با توجه به چند نکته روشن می شود:
1. منشأ و سرچشمه ی عشق درک کمال محبوب و معشوق است. [12]
2. انسان موجودی «کمال جو» و «جمال خواه»است.
3. ذات مقدس خداوند کمال و جمال مطلق و منشأ و سرچشمه ی همه ی خوبیها و زیباییهااست.بنابراین انسان از درون ذات خود عاشق خداوند است هر چند ممکن است در اثر انحرافات فکری و عملی چیز دیگری را خدای خود قرار دهد. و به همین جهت کار انبیای الاهی بر طرف نمودن این انحرافات و زدودن غبار نادانی و غفلت و پاک نمودن صفحه ی دل از آلودگی هاست.
نکته ی دیگر این که، عشقی که دین برای انسان ترسیم می کند، متاُثر از دیدگاه خاصی به انسان، عالم هستی و خداوند متعال و نسبت این سه با یکدیگر است این عشق، عشقی دو طرفه است؛ [13] بدین صورت که در قبال عشق انسان به خداوند، او نیز به انسان عشق می ورزد. [14]
راه شناخت عشق حقیقی
از مجموع آیات و روایات و سخن عارفان راستین، می توان نشانه های عشق حقیقی را دریافت. دانستن این علائم، انسان را قادر می سازد تا عشق خود را ارزیابی کند. و برای این که حقیقتاً به خدای عشق آفرین عاشق شود می بایست با تهذیب نفس و سلوک در مسیرهای روشن شرعی که توسط عارفان حقیقی یعنی امامان معصوم علیهم السلام تعیین شده است خود را به این نشانه ها نزدیک و نزدیکتر سازد تا طعم عشق راستین را بچشد. در این مجال نشانه های عشق حقیقی در دو قسمت، به صورت کلی و اجمالی اشاره می شود:
الف. نشانه های عشق انسان به خداوند:
1. خدا را بر همه محبوب های خود ترجیح دهد؛ در باطن و ظاهر مطیع خدا و در همه ی امور موافق او باشد.
2.اولیا و همه بندگان مطیع خدا را به جهت او دوست بدارد؛ و با همه مهربان باشد.
3. لقای خدا را بر بقای خود ترجیح دهد.
4.هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد؛ با مال و جان در راه محبوب، مجاهده کند.
5. همه اوقات، مستغرق ذکر خدا باشد.
6. آسایش و آرامشش در قرب او باشد.
7. از حضرت حق راضی و خشنود باشد.
8. به کلام محبوب (قرآن) عشق ورزد.
9. بر خلوت و مناجات با محبوب، حریص باشد.
10. عبادت برای او آسان باشد.
11. همه کافران و عاصیان را دشمن بدارد. [15]
[1] لا یحیطون به علما، طه، 110.
[2] تجربی نامیدن این راه به معنای استقلال آن از هر گونه استلال عقلی نیست، بلکه ناظر به این واقعیت است که یکی از مقدمات اساسی آن بر مشاهده تجربی پدیده های طبیعی استوارمی گردد.
[3] معارف اسلامی، ج1، ص41.
[4] برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه: شناخت خدا؛ اقتباس از سؤال 479 (سایت: ۵۲۰).
[5] و من یتوکل علی الله فهو حسبه، طلاق، 3 .
[6] (اَلتَّوَکُّلُ مِنْ قُوَّةِ الْیَقینِ)، شرح غررالحکم الحکم ، ج 1 ، ص 184 .
[7] شرح غررالحکم ، ج 1 ، ص 133 .
[8] آل عمران، 159.
[9] فی الخبر النبوی أنه ع قال للأعرابی الذی ترک ناقته مهملة فندت فلما قیل له قال توکلت فترکتها فقال ع اعقل و توکل (شرح البلاغه،ج11، ص201.)
[10] «ابن منظور»؛ لسان العرب، ج9، ص224.
[11] محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج4، ص275.
[12] شرح اشارات، ج3، ص360
[13] مائده، 54؛ آل عمران، 31.
[14] نک: احیاء علوم الدین، ج 4، صص 302303؛ چهل حدیث، صص 390 و 391؛ رساله ی عشق بوعلی، صص 4-6.
[15] برای آشنایی تفصیلی، ر.ک: محمدرضا کاشفی، آیین مهرورزی، صص 85-98؛ رساله عرفان و تصوف، مجموعه پرسش و پاسخ دانشجویی، چاپ دوم، صص219 الی237.