چله نشین ثانیه ها
چله نشین ثانیه ها
بوی عطر آگین بهار فضا را دل انگیز کرده و بلبلان و چکاوک ها در حال نغمه سرایی می باشند. طبیعت لباس سبزش را سنگ فرش زمین نموده است، و من زیر سایبان برگ های پیچ در پیچ درختان انگور نظاره گر انتظار و به صف کشیده شدن مرواریدهای لولو مانندکنار هم نشسته می باشم، مثل اینکه آنها نیز منتظر کسی می باشند همه چیز در انتظار و سکوت معنا داری به سر می برد جاده انتظار با باران وصال یار شسته می شود.
مسافری خسته از سرزمینی دور با کوله باری از، شادی، زندگی، طراوت و عدالت در راه است زمان موعود نزدیک می شود کم کم آسمان آماده می شود شروع به نواختن می نماید نوری از امید همه جا را نور افشانی می نماید. سال های بی قراری و انتظار به دفتر خاطرات تاریخ سپرده می شود، مردی از تبار نور و روشنایی از پشت انوار متراکم امید ظهور می نماید، زمین و زمان را لبریز از عِطر وجودش می نماید، عدالت را گردن آویز زمین می سازد. خستگی راه و گَرد سال ها جدایی با بارانی از محبت به او از وجودش شستشو داده می شود آنگاهگردن آویز دوستی، گردن آویز وجودش می شود و وضوی عشق و ایثار گرفته می شود.
پس تا آن زمان همچنان منتظر می مانم و چله نشین ثانیه ها می شوم ………. (( اللهم عجل لولیک الفرج))
تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد ای کاش هر چه زودتر از در در آمدی [1]
[1] . دیوان غزلیات حافظ .