مولای من!چه کنم؟
14 اردیبهشت 1401 توسط یا کاشف الکروب
مولای من!
سلام
این روزها خسته ام وهمیشه هم خسته بودم. نمی دانم به کدامین سو در حرکتم فقط این را می دانم که قطار عمرم همچنان در حرکت است و با سرعتی هر چه تمامتر در حال نزدیک شدن به ایستگاه آخر است، اما من نمی دانم که این ایستگاه آخر کجاست و کی به پایان خواهد رسید.
شده ام شبیه فردی که ایستگاها را با تعجب و حیران تماشا می کند، اما نه در آن ایستگاه پیاده می شود و نه گمشده خود را می یابد.
مولای من! چه کنم؟