برق امید وفور نعمت
:tulip: برق امید وفور نعمت
:hibiscus:پرونده اش در دستان لرزان و پینه بسته اش خود نمایی می کرد، روزها را به امید امضایی هر روز کیلومترها می پیمود و به آنجا می رفت، اما با بهانه های جدید آنها رو به رو می شد.
:fallen_leaf:روز هایش به سختی می گذشت، فقر، قرض، بیماری بچه ها امانش را بریده بود، محمد تمام راها را امتحان کرده بود؛ اما کم آورده بود و خسته و نالان هر روز او را از اینجا به آنجا حواله می کردند.
:cherry_blossom:محمد تصمیمش را گرفته بود و مصمم بود که بالاخره کاری کند، فکری به ذهنش رسیده بود و می خواست وامی بگیرد؛ بلکه کارگاهی راه بیندازد، تا بتواند حداقل گوشه ای از مشکلاتشان را حل کند، شب رو روز این سو به آن سو می دوید؛ اما کسی به سخن و درد یک شخص زخمی توجهی نداشت، به اتاق رئیس که می رسید، به بهانه های مختلف او را بیرون می کردند.
:leaves:محمد به امید فرداها از این اتاق رئیس به آن اتاق رئیس می رفت؛ اما سرانجام کاری پیش نبرد.
:hibiscus: یادش به حدیثی افتاد که چند وقت قبل در جایی دیده بود، که در زمان حضور حضرت، وفور نعمت است، بر کارگزار و مسئولان سخت گیر و بر ضعفا و فقرا مهربان. همچنان که چراغ امیدی با این حدیث در دلش روشن شده بود، آنها را به امام زمان(عج) واگذار کرد و آرزو کرد کاش آن روز هر چه سریعتر فرا رسد.
:small_blue_diamond:امام جعفرصادق (علیهالسلام)
«المَهدی سَمِحٌ بِالمالِ شدیدٌ عَلی العُمّالِ رحیمٌ بِالمَساکینِ؛
:tulip:حضرت مهدی(علیهالسلام) بخشنده است و مال را به وفور می بخشد، بر مسئولان و کارگزاران بسیار سختگیر و بر فقرا و ضُعفا رئوف و مهربان است.»
:books: الملاحم و الفتن، ص ١٣٧