ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

همه خادم الرضاییم

15 مهر 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

سال دوم حوزه بودم. بنابر این گذاشته شد که به اتفاق اساتید محترم و دوستان بزرگوار به زیارت مشهد مقدس مشرف شویم، اما بنده احساس می کردم، توانایی و شرایط رفتن برایم مهیا نیست، در یکی از روزها که دختر عمویم برای خدا حافظی به منزلمان آمده بود ، تا چشمش به من افتاد، شروع به گریه کرد و با گریه های او شوق رفتن هم در من زنده شد و من هم آماده این سفر معنوی شدم. روز رفتن فرا رسید. از شهرها و روستای مختلف گذشتیم تا این که به صحرای طبس رسیدیم؛ در این هنگام شب شد؛ جاده خلوت بود، فقط یک ماشینی از دور در حال حرکت بود؛ در بین راه اتوبوس خراب شد، اماخواست و مهر ورزی امام رضا(ع) سبب شد، آن ماشینی که از کمی دورتر می آمد ، به کمک راننده اتوبوس بیاید و آن را درست کند؛ تا بتوانیم به مسیر حرکتمان ادامه دهیم و شب در بین راه و بیابان نمانیم.

#همه_خادم_الرضاییم

#متن_انگیزیشی
بیایید همه خادم رضا شویم و به عشق امام رضا(ع) گره ای از مشکلی بگشاییم، تا روزی گره از کارمان برداشته شود.
#همه_خادم_الرضاییم

 2 نظر

کوته نوشت

28 شهریور 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

مولایم 

یا ابن الحسن

قلم در قلب کاغذ فرو نمی رود تا  بنویسد ان چه را که باید بنویسد 

مولای من روزگارم در گذر است ومن نمی دانم به کدامین سو در حرکتم، رو ح و جسمم در تلاطم درون و بیرون در حرکت است و من را به سویی فرای می خواند می خواهم رهسپار جاده بی نهایت شوم؛ اما بال هایی برای پرواز به ان سو ندارم، یاریم نما و بال هایی برای پروازم به ان سمت ببخش و در مسیر خود رهسپارم نما و مرا در کوی خود قرار ده 

مولای من!

خسته ام خستگی به بلندای سال هایی که از عمرم گذشت و در حال گذر است  و نمی دانم در کدامین سرزمین برای همیشه ارام و قرار خواهم گرفت.

 نظر دهید »

دنیا سرای چیست؟

17 شهریور 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

امام علی علیه السلام :

الدُّنيا دارُ بَلاءٍ وَالآخِرَةُ دارُ الجَزاءِ ودارُ البَقاءِ؛ فَاعمَل لِما يَبقى، وَاعدِل عَمّا يَفنى، ولا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا.
دنيا سراى آزمايش [و عمل] است و آخرت، سراى سزا ديدن و خانه ماندگارى است. پس براى آنچه ماندگار است، كار كن و از آنچه نابود مى شود، روى بگردان و [در عين حال ،] بهره ات از دنيا را فراموش مكن.
الأمالي للمفيد : ص ۲۶۸ ح ۳
مناسبتهای امروز :
 قیام ۱۷ شهریور[ شمسی ]

 نظر دهید »

نرمی و ملایمت در رفتار

05 شهریور 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

:diamond_shape_with_a_dot_inside:نرمی و ملایمت در رفتار

:white_check_mark: برخی از والدین گمان می‌کنند که با خشونت کلامی و رفتاری می‌توانند نظر خود را بر فرزندان تحمیل کنند؛ امّا در واقع این گونه نیست؛ چرا که برخلاف تصور آن‌ها فرزند را به لجبازی و ایستادگی در مقابل آن‌ها وا می‌دارد.

:radio_button: فرزندان از والدین انتظار و توقع لطافت و مهربانی و در عین حال گفتن نظرشان بر اساس آرامش را دارند؛ چون روح فرزندان آزرده شده و در گمان خود والدین را بداخلاق و سخت گیر تصور می‌کنند.

:radio_button:در قرآن کریم نیز در مورد این مسئله سخن گفته شده است که با قول لین با دیگران صحبت کنید:

« فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً ؛ ­اما به نرمی با او سخن بگوئید.» :book:( طه/ آیه۴۴)

:radio_button: بنابراین ارتباط کلامی مناسب بین والدین و فرزندان زمینه این را به وجود می‌آورد که فرزند احساس امنیت و آرامش بیشتری در هنگام روبرو شدن با والدین داشته باشند.

:white_check_mark:همچنین موجب می‌شود، والدین را محرم اسرار خود و چون دوستی بداند و بدون هیچ نگرانی خواسته خود را با آنان در میان گذارد.

#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_آلاله

 نظر دهید »

سایه مرگ

24 مرداد 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

سایه مرگ

صدای زنگ شتران به گوش می رسد. کودکی در آغوش عمه مویه سر می دهد. بیماری زنجیر به دست رو به قتلگاه اشک فراق می ریزد.

دختری آن سوتر سرها را حایل خود و چشمان گرگ صفتان قرار داده است. آسمان بی قرار و زمین نالان است. گویی سایه مرگ در همه جا گسترانده شده است.

بوی خون دامن بیابان را فرا گرفته است. شامه جهان تیزتر از همیشه پستی و حقارت یزدیان را استشمام می نماید.

دخترکان شنهای بیابان را بالش خویش نمودند، تا غربت و تنهایی را در قاب زمانه به تصویر کشند .

 نظر دهید »

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

19 مرداد 1400 توسط شهید محمود رضا بیضائی

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
تابش پرتو امامت روح و جسم انسان را گرما می بخشید و عطش ولایت را بر اوغالب می کرد .آتش جنگ بین حق و باطل بالا گرفته بود. نیزه ها و تیرها از هر سو سرازیر می شد.

گرمای طاقت فرسای ظهر عاشورا لحظه به لحظه بیشتر می شد. هر کس به ظاهری نگریسته بود و به آن سو می شتافت. گروهی گوی حقارت و پستی در دنیا و آخرت را و گروهی گوی شهادت و عزت را ربوده بودند.
جُون غلام سیاه پوست حضرت یکی از آن اشخاصی است که شاید بوی عطر دلربای ایمانش را نمی فهمیدند و با شامه های غرق درگناهشان اورا بد بو می خواندند و به دیده حقارت به او می نگریستند. اما نمی دانستند که بوی تعفن گناه و تیرگی قلب هایشان که روح و جسمشان را در بند کشیده بود، هزار برابر به فاصله سالها عذاب از بوی بد و تیرگی پوست جُون بیشتر است .
جُونی که بعد از مبارزه نمایان و تحمل تشنگی هنگامی که حضرت فرمودند: جُون خودت را به زحمت نینداز ما می خواهیم تو از اهل عافیت باشی نه اهل دنیا سرش را پایین انداخت و با بغضی که داشت گفت: چگونه من در آسایش باشم در حالی که شما در سختی باشید؟
شاید رنگم سیاه باشد ولی، می خواهم روسفید از دنیا رخت ببندم و آن چنان شجاعانه جنگید که خود را فدا نمود. امام بر بالینش حاضر می شود و از خدا می خواهد که رویش را سفید و خوش بویش نماید.
آنها نمی دانستند که جُون اگر چه در ظاهر این گونه است اما، دارای عطر صداقت، پاکی و یکرنگی است و نور درون او که قلب تیره جهالت زمانه را که تنها به ظاهر نگریسته و خود را برتر می نمایند در خواهد نوردید .
او رفت تا رنگ ایمان و عطر صداقت را به عنوان بهترین عطر و رنگ معرفی نماید و بفهماند اگر چه رنگ و بویم و نژادم رفیع نیست اما، عطر و بوی ایمانم چنان اشخاص را مدهوش خویش خواهد نمود تا بار دیگر تجلی گر پرتویی از نور ولایت باشد.
آری جُون آمد تا در پرتو نور ولایت عطر و رنگ بگیرد و عطش درونش را خاموش نماید.
و بار دیگر بفهماند که، چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 151
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟