علامه حلی و امام زمان(ع)
2. دیدار در مسیر کربلا
?شب جمعه که فرا می رسید بوی تربت مقدس اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) و عشق زیارت حضرتش، علاّمه را بی تاب می کرد و از حلّه به کربلا می کشاند. از این رو هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش می شتافت. در یکی از هفته ها که به تنهایی در حال حرکت بود شخصی همراه وی به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت برای علاّمه معلوم شد که این شخص مرد فاضلی است و تبحّر خاصّی در علوم دارد. از این نظر مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا اینکه بحث در یک مساله فقهی واقع شد و آن شخص فتوایی داد که علاّمه منکر آن شد و گفت: دلیل و حدیثی بر طبق این فتوا نداریم!.
?آن شخص گفت: شیخ طوسی در کتاب تهذیب، در فلان صفحه و سطر حدیثی را در این باره ذکر کرده است! علاّمه در حیرت شد که راستی این شخص کیست! از او پرسید آیا در این زمان که غیبت کبراست می توان حضرت صاحب الامر (عجّل الله فرجه الشریف) را دید؟ در این هنگام عصا از دست علاّمه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علاّمه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آنکه دست او در دست تو است! علاّمه بی اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت انداخت و بیهوش شد! وقتی به هوش آمد کسی را ندید. پس از بازگشت به حلّه به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود در حاشیه آن نوشت: این حدیثی است که حضرت صاحب الامر (عجّل الله فرجه الشریف) به آن خبر داد و به آن راهنمایی کرد. یکی از دانشمندان می نویسد: من آن کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث، خط علامه حلّی را نیز مشاهده کردم. [محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، ص۳۵۹.
کلید واژه ها: مشکلات علمی، علامه، امام زمان، غیبت کبرا