ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

شهید باقر هاشمی

11 مهر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

آنهایی که زندگی در دنیای خاکی را، آغاز و انجام انسان به حساب آوردند، صحبت از عشق و پرواز را چگونه خواهند فهمید؟ باید الهی شد و از دنیای ماده و حیوانیت، فراتر رفت تا معنای درک قرب حق را فهمید. باقر هاشمی از ملکوتیانی بود که در سال 1343، در شهرستان نی ریز، بخش آباده طشک، در خانواده ای مذهبی و متدین، زندگی دنیای مادی را درک کرد با فداکاری پدر و مادری مهربان، درس انسانیت را در مکتب ولایت فرا گرفت و برای آموختن رموز خلقت و پی بردن به علوم عقلی و نقلی، راهی مدرسه شد.

دوره ابتدایی را در دبستان هجحرت آغاز نمود. از آنجایی که در میان شاگردان مدرسه، فردی منضبط، خوب و زرنگ بود. توانست دبستان را با موفقیت به پایان برد و برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمای ابن سینا رفت. در مدرسه راهنمایی هم با تلاش و پشتکار درس خواند و با معدل خیلی خوبی توانست مدرک سوم راهنمایی را دریافت نماید. سپس دوره متوسطه را در دبیرستان آیت الله طالقانی، تا کلاس سوم دبیرستان در س خواند. اما به دلیل فقر مالی از تحصیل باز ماند و نتوانست دوره دبیرستان خود را به اتمام برساند.

شهید هاشمی فردی مهربان و با همراهان و همسایگان خوش خلق و خوش برخورد بود. علاقمندی خود را به اسلام با شرکت در مجامع مذهبی و مراسم دینی بروز می داد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سخنرانیها شرکت می کرد و با برخورد با افراد کم اطلاع از اسلام ، سعی می کرد آنها را با مبانی دین آشنا و راهنمایی کند. 11/11/1361 برای اولین بار به جبهه اعزام شد. برای دومین بارهم در تاریخ 11/1/1362 از طریق بسیج به جبهه رفت . در عملیات والفجر1 به عنوان آرپی جی زن به دفاع از میهن اسلامی پرداخت و در منطقه شرهانی، در تاریخ 21/12/1361، جوانمردانه با دشمن جنگید و ترس و رعب را بر دل دشمن مستولی کرد. ناگهان اصابت ترکشی قامتش را بر خاک نشاند و روح بی قرارش راه آسمانها را در پیش گرفت . پیکر پاک و مقدس این شهید گرانقدر را در گلزار شهدای روستای طشک به خاک سپردند. یکی از همرزمانش می گوید: باقر علاقه زیادی به نگهبانی و گشت زدن در خط مقدم جبهه داشت. همیشه با ما می گفت: شما بخوابید و من در سنگر بیدار می مانم و نگهبانی می دهم.

مادر شهید هاشمی می گوید: باقر بار سفر را بسته بود و تصمیم به عزیمت به سوی جبهه داشت سعی کردم با حرفهای خودم مانع از رفتن او شوم.

نگاهی مهربان به من کرد و گفت: مادرجان، همان طوری که ابراهیم(ع) اسماعیل را به فرمان خدا به قربانگاه برد. شما هم مرا فدایی در راه خدا به حساب بیاورید و قربانی حسین(ع) و فرزندانش کنید.

منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، 243-244.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: زندگی نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟