شهید باقر هاشمی
آنهایی که زندگی در دنیای خاکی را، آغاز و انجام انسان به حساب آوردند، صحبت از عشق و پرواز را چگونه خواهند فهمید؟ باید الهی شد و از دنیای ماده و حیوانیت، فراتر رفت تا معنای درک قرب حق را فهمید. باقر هاشمی از ملکوتیانی بود که در سال 1343، در شهرستان نی ریز، بخش آباده طشک، در خانواده ای مذهبی و متدین، زندگی دنیای مادی را درک کرد با فداکاری پدر و مادری مهربان، درس انسانیت را در مکتب ولایت فرا گرفت و برای آموختن رموز خلقت و پی بردن به علوم عقلی و نقلی، راهی مدرسه شد.
دوره ابتدایی را در دبستان هجحرت آغاز نمود. از آنجایی که در میان شاگردان مدرسه، فردی منضبط، خوب و زرنگ بود. توانست دبستان را با موفقیت به پایان برد و برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمای ابن سینا رفت. در مدرسه راهنمایی هم با تلاش و پشتکار درس خواند و با معدل خیلی خوبی توانست مدرک سوم راهنمایی را دریافت نماید. سپس دوره متوسطه را در دبیرستان آیت الله طالقانی، تا کلاس سوم دبیرستان در س خواند. اما به دلیل فقر مالی از تحصیل باز ماند و نتوانست دوره دبیرستان خود را به اتمام برساند.
شهید هاشمی فردی مهربان و با همراهان و همسایگان خوش خلق و خوش برخورد بود. علاقمندی خود را به اسلام با شرکت در مجامع مذهبی و مراسم دینی بروز می داد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در سخنرانیها شرکت می کرد و با برخورد با افراد کم اطلاع از اسلام ، سعی می کرد آنها را با مبانی دین آشنا و راهنمایی کند. 11/11/1361 برای اولین بار به جبهه اعزام شد. برای دومین بارهم در تاریخ 11/1/1362 از طریق بسیج به جبهه رفت . در عملیات والفجر1 به عنوان آرپی جی زن به دفاع از میهن اسلامی پرداخت و در منطقه شرهانی، در تاریخ 21/12/1361، جوانمردانه با دشمن جنگید و ترس و رعب را بر دل دشمن مستولی کرد. ناگهان اصابت ترکشی قامتش را بر خاک نشاند و روح بی قرارش راه آسمانها را در پیش گرفت . پیکر پاک و مقدس این شهید گرانقدر را در گلزار شهدای روستای طشک به خاک سپردند. یکی از همرزمانش می گوید: باقر علاقه زیادی به نگهبانی و گشت زدن در خط مقدم جبهه داشت. همیشه با ما می گفت: شما بخوابید و من در سنگر بیدار می مانم و نگهبانی می دهم.
مادر شهید هاشمی می گوید: باقر بار سفر را بسته بود و تصمیم به عزیمت به سوی جبهه داشت سعی کردم با حرفهای خودم مانع از رفتن او شوم.
نگاهی مهربان به من کرد و گفت: مادرجان، همان طوری که ابراهیم(ع) اسماعیل را به فرمان خدا به قربانگاه برد. شما هم مرا فدایی در راه خدا به حساب بیاورید و قربانی حسین(ع) و فرزندانش کنید.
منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، 243-244.