سکوت خداوند در قبال ظالمان!
سکوت خداوند در قبال ظالمان!
پرسش :چرا خداوند در قبال ظلم ظالمان سکوت نموده است و آنها را نابود نمی کند؟!
پاسخ اجمالی:
مجازات فوری و نابود کردن ظالم با «اختیار» انسان و اتمام حجّت منافات دارد. اگر هر عمل ظالمانه ای، بلافاصله و به صورت فوری، جزا داده شود، هیچ کس جرأتی برای بروز اراده واقعی و ظهور باطنش نخواهد داشت.
فرصت دادن به ظالمان به معنی سکوت خداوند در برابر ظلم نیست؛ ممکن است برخي از ظالمان توبه كنند. گاهی خداوند طبق «سنّت استدراج» به ظالمان فرصت می دهد تا زمینه شدید تر شدن عذاب اخروی خود را فراهم کنند. همچنین طبق خاصیّت نظام هستی، نمی توان در این دنیا تمام مجازات برخی از ظالمان را اجرا نمود.
از طرفی خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملّتى را تغییر نمى دهد مگر آن که آنان آنچه را در وجود خودشان است تغییر دهند؛ خداوند هم ظلم کردن و هم زير بار ظلم رفتن را نمي پذيرد.
پاسخ تفصیلی:
سکوت خدا دربرابر ظالمان!
یکی از اموری که گاهی در تعارض با عدل الهی به آن استناد می شود مسأله «ظلم ظالمان» می باشد؛ اینکه چرا خداوند در قبال ظلم ظالمان سکوت نموده است و آنها را نابود نمی کند؟
در پاسخ به این سؤال چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
مجازات فوری و نابود کردن ظالم با اختیار انسان، اتمام حجّت و فرصت توبه منافات دارد:
اگر هر عمل ظالمانه ای، بلافاصله و به صورت فوری، جزا داده شود، هیچ کس جرأتی برای بروز اراده واقعی و ظهور باطنش نخواهد داشت و با پدید آمدن حالتی شبیه به جبر، اختیار و جسارت هر کس برای انتخاب آزادانه اعمال از بین خواهد رفت و مجالِ کامل شدنِ حجتِ روز جزا فراهم نخواهد آمد. خداوند انسان ها را خلق كرده و زمينه تكامل را بسبب اختيار در وجود آنها قرار داده تا خود در مسير كمال حركت كنند، نه اين كه به مجرد ظلمی، آنها را هلاك نمايد و فرصت تکامل را از بین ببرد، چه بسا که در فرض نابودی به محض ظلم، انسانی بر روی زمین باقی نمی ماند، کما اینکه قرآن کریم نیز در آیه 45 سوره فاطر مي فرمايد: «وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللهُ النّاسَ بِما کَسَبُوا ما تَرَکَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمّىً فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللهَ کانَ بِعِبادِهِ بَصِیراً»؛ (هر گاه خداوند مردم را به كارهايى كه انجام داده اند مجازات كند جنبنده اى را بر پشت زمين باقى نخواهد گذاشت! ولى [به لطفش] آنها را تا سر آمد معينى تاخير مى اندازد [و مهلت مى دهد تا خود را اصلاح كنند] اما هنگامى كه اجل آنها فرا رسد، [خداوند هر كس را به مقتضاى عملش جزا مى دهد] كه او نسبت به بندگانش بيناست [و از اعمال و نيات همه آگاه است]).(1)
علاوه بر این ممکن است برخي ظالمان بالاخره در مراحل بعدي عمر خود توبه كنند و از طريق توبه شرايط جلب رحمت الهي جهت تکامل را فراهم سازند و افراد زيادي از اين دسته اند. از مجموع آیات قرآن استفاده می شود؛ خداوند افراد گناه کار را در صورتى که زیاد آلوده به گناه نشده باشند، به وسیله زنگ هاى بیدار باش و عکس العمل هاى اعمالشان، و یا گاهى به وسیله مجازات هاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مى سازد و به راه حق بازمى گرداند. اینها کسانى هستند که هنوز شایستگى هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند مى باشند.(2)
فرصت دادن به ظالم حکمت دارد و به معنی سکوت خداوند در برابر ظلم و بی توجهی به مظلوم نیست:
اینکه بنا بر مصالحی خدواند به ظالم فرصت می دهد تا توبه کند یا اگر توبه نکرد در زمان مشخصی او را مجازات کند و فورا مجازات نمی شود به معنی سکوت خداوند در برابر ظلم نیست و خداوند حق مظلومان را از راه های دیگری جبران می کند. چرا که خداوند مدبر بندگان خویش است و از این جهت همانند پدر نسبت به فرزندان خود می باشد، همان گونه که دفاع از فرزند و گرفتن حق او از ظالم بر پدر واجب است، دفاع از مظلومان و گرفتن حقوق آنان از ستمگران نیز بر خداوند واجب است.(3)
خداوند گاهی به ظالمان فرصت می دهد و این امر در واقع زمینه بیشتر و سنگین تر شدن عذاب اخروی آنها را مهیا می کند. این همان موضوعی است که در ادبیات دینی به «سنت استدراج» و «امهال»؛ (مهلت دادن) معروف است. قرآن کریم در آیه 178 سوره آل عمران به همین سنت الهی اشاره کرده و می فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»؛ (آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم به سودشان است. ما به آنان مهلت مى دهیم براى این که بر گناهان خود بیافزایند و براى آنها عذاب خوارکننده ایست). حضرت زینب(علیها السلام) نیز در شام و در پاسخ به یزید و یزیدیان که از جنایات خود خوشحال بودند به همین آیه استدلال کردند.(4)
در بسیاری از موارد ظالمان و ستم گران در همین دنیا نیز به سزای بخشی از اعمال خود می رسند؛ اما نظام هستی بر این قرار گرفته است که تمام مجازات در این دنیا نباشد، چرا که اساسا، نمی توان در این دنیا تمام مجازات برخی از ظالمان را اجرا نمود. مثلا فردی که هزاران نفر را به قتل رسانده، چه مجازاتی در این دنیا می توان برایش در نظر گرفت؟ اینکه خداوند جلوی برخی از ظلم ها و شرارت ها را نمی گیرد، به معنای آن نیست که از بی عدالتی ظالمین راضی است یا توان برطرف کردن آن را ندارد، بلکه گاهی ضرورت هایی بالاتر جلوی دخالت مستقیم خداوند در برطرف شدن این امور یا مانع شدن خداوند از تحقق این شرارت ها را می گیرد.
انسانها خودشان نیز باید برای برطرف شدن ظلم تلاش کنند:
قرآن در آیه 11 سوره رعد مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»؛ (خداوند سرنوشت هیچ قومى [وملّتى] را تغییر نمى دهد مگر آن که آنان آنچه را در [وجود] خودشان است تغییر دهند). خداوند نه تنها ظلم بشر در حق همدیگر را تأييد نكرده، بلکه زير بار ظلم رفتن را نيز نمي پذيرد؛ چنانکه در آیه 279 سوره بقره هم از ظلم کردن منع شده است و هم زیر بار ظلم رفتن نکوهش شده است: «لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ»؛ (نه ظلم كنيد و نه ظلم به شما شود). گرچه اين آيه درباره رباخواران است؛ ولى در حقيقت يك شعار وسيع اسلامى است كه دستور مى دهد به همان نسبت كه مسلمانان بايد از ستمگرى بپرهيزند بايد از تن دادن به ظلم نيز اجتناب كنند. بنابراين همان گونه كه بايد به ظالم بگوييم ستم مكن، به مظلوم بايد بگوييم تن به ستم مده.(5)
نتیجه اینکه: وقتی انسان مختار آفریده شد گاهی ظلم می کند و حق کسی را ضایع می کند؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که ظالم قطعا نتیجه ظلم خود را خواهد دید و مظلوم نیز باید در رسیدن به حق خود تلاش کند و اگر در این دنیا موفق نشد در آخرت به حق خود خواهد رسید.
پی نوشت:(1). تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 18، ص 302.
(2). رک: همان، ج3، ص 183.
(3). ر.ک: كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلى، محقق / مصحح: حسن زاده آملى، حسن، مؤسسة النشر الإسلامي، قم، 1413 هـ ق، چاپ چهارم، ص 335.
(4). بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403هـ ق، چاپ دوم، ج 45، ص 133.
(5). پيام امام امير المومنين(عليه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ اول، ج 14، ص 461.