معرفی یا بیان خاطره ای از شهدای دفاع مقدس شهرتان
زندگینامه ادبی شهید محمد حسین امیری
هوای مطبوع بهاری کوچه پس کوچه های باران خورده روستای کوشکک را دل انگیز کرده بود. بلبان و چکاوک ها سرود زندگی می خواندند، جویبارها به جوشش و خروش در آمده بودند. لباس سبز طبیعت سنگ فرش زمین شده بود. غنچه ها لب به خنده گشوده بودند. طبیعت نوید زندگی و شکوفایی را مژده می داد. عطر وجود غنچه تازه شکفته ای به نام محمد حسین در 2/1/1243در گلستانی زیبا در دامان باغبانی مهربان در فضا پیچید. عطر وجود این غنچه همراه با لبخند خدا، زندگی را برای پروانه ها لذت بخش می نمود، پروانه هایی که اطراف او به طواف می پرداختند.
روزها و شب ها می گذشت. غنچه تازه شکفته همه را مجذوب خویش کرده بود. و در دامان باغبان مهربان زیباتر و شکوفاتر می شد. کم کم زمان آن فرا رسید که، به دوستانش بپوندند و در مسیرکمال و دانایی همراه با دوستانش شکوفاتر گردد.
در حالی که هفتمین بهار از شکوفایی اش او را به وجد آورده بود در دبستان محل زندگی اش مشغول تحصیل شد علاقه شدید او را به ادامه مسیر جهت شکوفایی بیشتر سوق می داد، مسیری که زندگی اش را به گونه ای دیگر تغیر داد، او اکنون شکوفاتر، معطر تر و دانا تر شده بود. روح بلندش در پی یافتن مسیر آلاله های بی قرار، راهی مسیر نا آشنا گردید تا در کنار دوستانی جدید به پرواز در آید. درمراسم های مذهبی روح ملکوتی همراه با عطر وجودش و جذابیت صدایش در هوای عرفانی همه را به پرواز در می آورد تا بلندای ایثار تا بلندای رسیدن به سرزمین آلاله های بی قرار.
اکنون اعمالش، نشانگر مسیر عروج روح ها تا ملکوت بود. او پروانه وار در شمع وجود رهبر می سوخت که در سجده گاه عشق دعاهایش بالهایی شدند تا او را به سرزمین آلاله های بی قرار یاری نمایند. سرانجام روح ناآرامش در 5/1/1361 به پرواز در آمد و در دامان خاک شهرش سپرده شد تا او و دوستانش را به سر منزل مقصود برساند .. تا آرامشی نزدیک در ملاقاتی دیگر در فردایی نه چندان دور.
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ »(سوره آل عمران، آیه 169.)
کلیدواژه ها: شهید، محمد حسین امیری، نردبانی از جنس نور، معطر،عروج،آله های بی قرار، ملکوت
مشخصات و تاریخ شهادت از منبع: مهین مهروزان غلامرضا شعبانپور، به متن ادبی برگرداندن به قلم خودم.