ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

یوسف دومین کبوتر خونین بالی بود که در اولین روز از اردیبهشت سال 1351 در شهرستان مرودشت، میان خانواده ای مذهبی و انقلابی بال پرواز گشود و در دنیای خاکی فرود آمد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان عشایری و دوره راهنمایی را در مدرسه بزرگی نی ریز به اتمام رساند. پس از کسب مدرک پایان دوره راهنمایی و با توجه به علاقه خاصی که به اسلام و فراگیری علوم قرآنی داشت، وارد حوزه علمیه امام صادق(ع) نی ریز شد و به تحصیل علوم قرآنی پرداخت. یوسف با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حضور خود در جبهه های جنگ را ترجیح داد و در حین فراگیری علوم حوزوی، درس را رها کرد و به تبعیت از رهبر و پیشوای خود برای دفاع از میهن اسلامی و ارزشهای انقلاب و پاسداری از خون شهیدان از جمله برادرش حسین، از طریق بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نی ریز عازم جبهه شد. وی فردی مؤمن، متدین و فروتن بود وهمیشه علاقه داشت به افراد مستضعف و محروم خدمت کند. 1366/9/12 برای اولین بار عازم جبهه شد  1366/10/3 در جبهه جنوب و منطقه عملیاتی شلمچه، دست در دست فرشتگان نهاد و به سوی آستان دوست پرواز کرد. پیکر پاکش پس از انتقال به شهر ستان نی ریز در گلزار شهدای نی ریز به خاک سپرده شد.

شادی روح امام و تمام شهدا و شهید فوق صلوات .

منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، ص559.

دفتر زندگی شهریار سال 1343 در خانواده ای مذهبی و متدین در شهر آباده طشک از توابع شهرستان نی ریز گشوده شد. در کنار پدر و مادری مهربان فرار و فرود زندگی را لمس کرد. سپس برای دانش اندوزی راهی مدرسه شد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت گذراند. مشکلات زندگی مانع از تحصیل او در مقاطع بالاتر شد. برای کمک در تأمین معاش زندگی، با عزمی راسخ و مردانه مشغول تلاش گردید و در جهت رفع مشکل اقتصادی خانواده از هیچ تلاشی دریغ نورزید. گرچه در زمان تحصیل هم، تابستانها به کارگری مشغول می شد و تا حدودی مخارج تحصیل خود را تأمین می کرد. اما پس از دوره تحصیلات راهنمایی، تمام وقت خود را صرف کار کردن می نمود. 1361/4/18 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و پس از طی دوره آموزش نظامی، در کنار مرزداران غیور ژاندارمری قرار گرفت و به منطقه غرب کشور اعزام شد. در مقابل ضد انقلاب داخلی ایستادو به مدت شش ماه به نبرد دلاورانه و حضور فعال در مبارزه علیه دشمنان قسم خورده نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران پرداخت.1362/10/9 در منطقه بانه، با نشستن تیر دشمن به سینه اش، رام و بی صدا در کرانه های خاکی، در میان شقایق های خونین دیگران ایران زمین سر به سجده نهاد و به جمع شهیدان این مرز وبوم پیوست. پیکر پاک آن شهید بزرگوار پس از تشیع بی نظیری که به عمل آمد در رضوان شهدای آباده طشک به خاک سپرده شد.

شادی روح امام وشهدا و شهید فوق صلوات

منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور. ص448.

ایرج، در سحرگاه 1347/1/20 در روستای کوشکک نی ریز، میان خانواده ای متدین چشم به جهان گشود. دوران طفولیت را در کانون گرم خانواده گذراند و با مسائل و احکام دینی آشنا شد. هفنت ساله بود که به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در مدرسه شهاب با موفقیت پشت سر گذاشت و راهنمایی را در مدرسه ارشد کوشکک با موفقیت به پایان برد. نبودن دبیرستان در روستا و وابستگی عاطفی شدید وی به خانواده باعث ترک تحصیل کند و در امور کشاورزی همراه و همگام پدر شود .

ایرج 1366/4/15 به خدمت زیر پرچم احضار شد و لباس مقدس سربازی به تن کرد. آموزش نظامی را در پادگان کازرون به  پایان برد و همراه با دیگر همرزمانش در ژاندارمری برای مقابله با تهاجم وحشایانه و تجاوز خود فروختگان صدام آمریکایی عازم جبههه های نبرد حق علیه باطل گردید. او در رفتار و کردار زبانزد خاص و عام بود با رفتن به جبهه، جای خالی وی در میان اطرافیان به شدت احساس می شد و آنان از متانت و وقار او برای هم می گفتند و از مردانگی و ایثار عاشقانه وی در دستگیری از بینوایان یاد می کردند. سرانجام ایرج در تاریخ 22/4/1367 در منطقه فکه در یک بمباران شیمیایی دشمن جگرش به یاد مولایش امام حسن(ع) پاره پاره شد و غزل زیبای شهادت را سرود. پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای حسن آباد کوشکک به خاک سپرده شده است .

شادی روح امام و شهدا صلوات. منبع: مهین مهرورزان، غبلامذرضا شعبانپور، ص713.

با قامتی چون سرو و با حضوری سبز بر کویر واردشد و مژده رویش و زندگی را به ارمغان آورد. با خون خود بر رمل های نقش سرخ زد و بر پهن دشت آن فریاد اقامه حق را سرود. رضا، 15/11/1351 در روستای حسن آباد نی ریز نغمه زندگی را سر داد. از دوران کدکی به دلیل پاره ای مشکلات از تحصیل محروم ماند و برای کمک به تأمین بخشی از نیازمندی خانواده به امور کشاورزی پرداخت. 24/1/1370 لباس مقدس سربازی را به تن کرد و پس از طی دوره آموزشی نظامی به عنوان سرباز نیروی انتظامی مشغول خدمت شد. دوره آموزشی را به مدت سه ماه در شهرستان فسا طی نمود و جهت ادامه خدمت به ناحیه انتظامی سیستان و بلوچستان اعزام شد. 15/12/1371در حین انجام وظیفه، در محور زابل- زاهدان، با گروهی از سوداگران مرگ و اشرار مسلح شد و در راه حفظ امنیت میهن اسلامی، شهد شیرین شهادت را نوشید و به کاروان شهیدان انقلاب اسلامی پیوست. پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای جعفر آباد به خاک سپرده شده است.

شادی روح امام و تمام شهدا صلوات.

منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا شعبانپور، ص754.

احسان،سال 1352 در آباده طشک نی ریز میان خانواده ای مذهبی حیات دنیایی را آغاز کرد. از همان کودکی به شدت مورد مهر و محبت پدر و مادر قرار گفت و با تربیت صحیح و اسلامی آنان شخصیت وی شکل یافت. شخصیتی که بیانگر وقار، تواضع و تدین او بود و در همه عرصه های اجتماعی حضور یافت و تکامل پیدا کرد. دوره ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خویش با موفقیت طی کرد. با شرکت در مجالس دینی و آشنایی با امام خمین(ره) عاشق وی و آرمانهای والایش شد و پیروی از او را بر خود واجب شمرد.

روحیه دینی و میهن دوستی از او مجاهدی مبارز پرورده بود و علی رغم سن کم بارها برای اعزام به جبهه ثبت نام کرد که مسئولین ستاد اعزام از رفتن وی ممانعت کردند. در نهایت با التماس و پا در میانی بزرگترها سال 1367در سن 15 سالگی پای به میدان نبرد گذاشت  پس از آموزش های لازم در خط مقدم جبهه به نبرد با دشمنان بعثی پرداخت. در عملیات بیت المقدس 7 به عنوان تک تیر انداز شرکت کرد و شجاعانه از حریم مملکت اسلامی دفاع نمود. 23/3/1367 در منطقه عمومی شلمچه خون پاک خود را نثار اسلام و مملکت اسلامی کرد و تا ابد نام و یاد خود را چون ستاره ای پرفروغ در آسمان شهدای اسلام جاویدان ساخت. پیکر مطهر آن نوجوان فداکار اسلام پس از تشیع در شهرستان نی ریز و شهر آباده طشک در گلزار شهدای اباده و در جوار دیگر فداکاران کربلاهای ایران به خاک سپرده شد.

شادی روح امام شهدا و شهدا و شهید فوق صلوات. منبع: مهین مهرورزان، غلامرضا، شعبانپور، ص681