داستان یقین به خدا
04 آذر 1398 توسط یا کاشف الکروب
داستان ?یقین به خدا ?
??روزی، امام سر گرم نماز بود و کودک نازنینش امام محمد باقر (ع) درون چاه عمیقی که در خانه بود، افتاد. ?فریاد همسر امام برخاست و از امام سجاد (ع) که در نماز بود، درخواست کمک کرد.
??حضرت، همچنان به نماز ادامه داد. همسر امام نزدیک حجره آمد و عرض کرد:? چقدر سخت دلی… فرزندت را نجات بده. ولی امام از نماز باز نایستاد، تا آنکه نمازش را بجای آورد.
??سپس کنار چاه آمد و دست مبارک را درون چاه برد و بدون آنکه از طناب کمک بگیرد فرزندش محمد را بیرون کشید ?در حالی که کودک روی دست مبارک حضرت به بازی و خنده مشغول بود بدون آنکه بدن و لباسش تر شده باشد. آنگاه کودک را به مادر سپرد .
منبع: خلوتگه راز صفحه 275