ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

عطر، عجیب

14 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

بوی عطر عجیبی داشت 

نام عطر رو که می پرسیدیم

جواب سر بالا می داد. 

شهید که شد 

توی وصیت نامه اش نوشته بود: 

به خدا قسم 

هیچ وقت به خودم عطر نزدم 

هر وقت خواستم معطر بشم 

از ته دل می گفتم: السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین(ع). 

شهید حسین علی اکبری . منبع: سایت خاکریز خاطرات . زندگی به سبک شهدا،مهدی نقدی، ص39.

 2 نظر

انگشتمو شکستید

11 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

رزمنده ها خیلی شهید همت رو دوست داشتند 

حاجی اومده بود برا سر کشی بچه ها از شدت علاقه ریختند سرش 

یهو شنیدم که شهید همت گفت: 

بی انصاف ها انگشتم رو شکستید……

اما هیچکی توجه نکرد … 

دو روز بعد دیدیم 

حاجی انگشتش رو گچ گرفته … 

منبع : سایت تبیان. زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص61.

 8 نظر

رزمنده خوش سیما

09 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

شهید« احمد نیکجو» رزمنده خوش سیمای لشکر ویژه 25 کربلا بود که در بیست و سوم دی 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. او رساله امام را حفظ بود و برای بچه ها تو سید محله قائمشهر کلاس احکام می گذاشت به طوری که بچه ها تا وقتی او را می دیدند می گفتند: آیت الله احمد نیکجو آمد. پدر شهید می گوید: شب شهادت احمد، خواب دیدم در کربلا هستم، جمع زیادی را دیدم که کلاهخود بر سرشان هست و شال سبزی را همه به کمر بسته اند و همگی به من می گویند: احمد شهید شهید شده! احمد در عملیات ثامن الائمه(شکست حصر آبادان) به همراه شهید بزرگوار محمد حسین باقر زاده شرکت کرده بود، در حین عملیات ترکشی به شکم احمد اصابت می کند و روده بزرگش پاره می شود. تا 6 ماه برای معالجه و درمان بستری بود. در طول این مدت همیشه می گفت خدایا !چرا من دارم خوب می شوم؟ چرا من شهید نمی شوم؟ راوی: پدر شهید.

منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص80

 نظر دهید »

نه به حضرت عباس(ع)

08 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

وقتی اسیر شدیم از همه از رسانه ها آمده بودند برای مصاحبه و در واقع مانور قدرت و استفاده تبلیغاتی روی اسرای عملیات بود. 

نوبت یکی از بچه های زرنگ گردان شد. با آب و تاب تمام و قدری ملاطفت تصنعی شروع کردند به سوال کردن . 

یکی از مأموران پرسید: 

پسر جان اسمت چیه؟ عباس. 

اهل کجا هستی؟ بندرعباس. 

اسم پدرت چیه؟ به او می گویند حاج عباس!

گویی که طرف بویی از قضیه برده بود پرسید: کجا اسیر شدی؟ دشت عباس!

افسر عراقی که اطمینان پیدا کرده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند به ساق پای او زد و گفت: دروغ می گی! و او که خودش را به موش مردگی زده بود با تظاهر به گریه کردن گفت: نه به حضرت عباس!!! هنگام کتک خوردنشم می خندید. 

منبع: فرهنگ جبهه جلد سوم(شوخ طبعی ها) صص301و 302 . زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص83

 

 2 نظر

نجات شهید ثانی توسط امام زمان

03 شهریور 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

✍️شهید ثانى به همراه کاروانى در حال سفر بود. در بین راه به جایى به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدى که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایى که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است ودر مسجد هیچ کسى نیست.

پس دستش را بر روى قفل گذاشت و کشید. به اعجاز الهى در باز شد. او داخل شد و در آنجا مشغول به نماز و دعا گردید و بخاطر توجّه وى بسوى خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد و از قافله جا ماند. پس متوجّه شد که کاروان رفته وهیچ کسى از آنها نمانده است. نمى دانست چه کار باید بکند و در مورد رسیدن به آنها فکر میکرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده و همراه کاروان رفته است، بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد و به آنها نرسید و از دور هم آنها را ندید.

وقتى در آن وضعیّت سخت و دشوار گرفتار شده بود ناگهان مردى را دید که به طرف او مى آمد، وآن مرد بر سوار استرى بود. وقتى آن سوار به او رسید گفت: پُشت سر من سوار شو. پس شهید ثانى را پشت خود سوار کرد و مثل برق در مدّت کوتاهى او را به کاروان رساند و او را از استر پیاده کرد و فرمود: پیش دوستانت برو. و او وارد کاروان شد.

?شهید مى گوید: در جستجوى آن بودم که در بین راه او را ببینم ولى اصلاً او را ندیدم و قبل از آن هم ندیده بودم.

? نجم الثّاقب باب8، حکایت65؛ ص456

 نظر دهید »

غذای روح

31 مرداد 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

با صدای اذان از سر سفره بلند شد. 

گفتیم: غذا سر میشه. 

گفت: نه!

میرم نماز

وگرنه غذای روحم سر میشه. 

مهندس شهید محمود شهبازی. 

جانشین لشگر 27 محمد رسول الله و فرمانده سپاه همدان. 

منبع: سایت سنگریها. زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص40

 7 نظر
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟