ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

شهیدان زنده‌اند

06 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی



شهیدان زنده‌اند

پیکرش را با دو شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می‌گفت: یکی‌شان آمد به خوابم و گفت: جنازه‌ی من رو فعلاً تحویل خانواده‌ام ندید! از خواب بیدار شدم. هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه. فردا قرار بود جنازه‌ها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم. دوباره همون جمله رو بهم گفت. این‌بار فوراً اسمشو پرسیدم. گفت: امیرناصر سلیمانی. از خواب پریدم، رفتم سراغ جنازه‌ها. روی سینه یکی‌شان نوشته بود «شهید امیر ناصر سلیمانی».

بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده‌اش در تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره.
شهید امیرناصر سلیمانی

منبع: فرمانده، فرمان قهقهه، ص۳۶

و به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده نگویید بلکه آنها زنده‌اند؛ امّا شما درک نمی‌کنید!
سوره بقره، آیه۱۵۴

کلید واژه ها: شهیدان زنده اند، شهید ناصر سلیمانی، جنازه تحویل خانواده ندهید، مراسم ازدواج برادر

 نظر دهید »

فرصت تبلیغ

05 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

فرصت تبلیغ

هیچ فرصتی را برای تبلیغ از دست نمی داد. به هر بهانه ای در هر جمعی که بود نکته ای را یا آوری می کرد. یه بار در جمع بچه های دبیرستانی مشغول شوخی و خنده بودند شکلات هایی را از جیبش در آورد و تعارف کرد. همه برداشتند و مشغول خوردن شدند. گفت: ببینید بچه ها روی بستش چی نوشته؟ نوشته: آیدین.

یعنی؟؟ آآآآی……دین!

مواظب دینتون باشید.

شادی روح تمام شهدا و امام و شهید ضابط صلوات

منبع: کتاب شیدایی ص82.

کلید واژه ها: فرصت تبلیغ، بسته های شکلات، مواظب دین

 نظر دهید »

مبارزه با نفس

04 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

مبارزه با نفس

دو روز در هفته سر بازار سلطانی می ایستاد. یک کوله باربری می انداخت روی دوشش و بار می برد. اسمش را که می پرسیدند، می گفت: ید الله صدام کنید . یک بار یکی از دوستانش او را در حالی که دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود، دید. به او گفت: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما!

ابراهیم جواب داد: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که انجام می دم برای خودم خوبه، مطمئن می شم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره!

دوستش گفت: اگر کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و خیلی ها می شناسنت.

ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگر خدا تو رو دید خوشش بیاد. نه مردم.

شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات .

منبع: کتاب سلام بر ابراهیم، ص44و45

کلید واژه ها: مبارزه با نفس، کوله باربری، بازار سلطانی، بیکاری عیبه، جلوی غرورم رو می گیره

 4 نظر

شهیدی که هم قد گلوله بود

01 آذر 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

 شهیدی که هم قد گلوله بود

شهید مرحمت بالا زاده هم قد گلوله توپ بود.

گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟ گفت: با التماس!

گفتم: چه جوری گلوله رو بلند می کنی میاری؟

گفت: با التماس! به شوخی گفتم، می دونی آدم چه جوری شهید میشه؟

لبخندی زد و گفت: با التماس!

تکه های بدنش رو جمع می کردم، فهمیدم چقدر التماس کرده.

منبع: سایت شفاف. زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص131.

کلید واژه ها:شهید هم قد گلوله، التماس شهادت، تکه های بدن

 2 نظر

خستگی ناپذیری

30 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

خستگی ناپذیری

کف اتاق توی یکی از خانه های گلی سوسنگرد نشسته بود. سه نفر به زحمت جا می شدند.

نقشه پهن بود. جلوش. هم گوشی بی سیم روی شانه اش به توپ خانه گرا می داد، هم روی نقشه کار می کرد. به من سفارش کرد آب یخ به بسیجی ها برسانم.

به یکی از سفارش الوار می داد برای سقف سنگرها. گاهی هم یک تکه نان خالی بر می داشت می خورد.

عصری از شناسایی برگشت. می گفت: «باید بستان رو گه داریم. اگه این ارتفاع رو نگیریم و آفتاب بزنه، این چند روز عملیات یعنی هچ» با این که خسته بود، دو ساعته چهار تا گردان درست کرد. خودش هم فرمانه یکی از گردان ها.

از سر شب تا صبح حسابی جنگیدند. چهار صبح بود که حسن را بی حال و نیمه جان بردند عقب. ارتفاع را که گرفتند خیال همه راحت شد.

یاد و خاطره سردار شهید حسن باقری(غلامحسین افشردی) گرامی باد شادی روح امام شهدا و شهید فوق صلوات

منبع: کتاب یادگاران شهید باقری ص34 منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص90

 نظر دهید »

طرح جالب

29 آبان 1398 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 

طرح جالب

یک صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه بعد همه را جمع کرد و عهد بستند هر کسی دروغ بگه یا غیبت کنه اون مبلغ معین رو به عنوان جریمه بندازه توی صندوق. قرار شد پول های جمع شده هم خرج جبهه و رزمنده ها بشه.

این طرح جالب باعث شد اعضای خانواده از گناه دور بشن و یا اگه موردی بود به همدیگه تذکر بدند

شادی روح، امام تمام شهدا و شهید علی اصغر کلاته سفیری صلوات

منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص141

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 21
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟