تنها وطن من
29 خرداد 1401 توسط یا کاشف الکروب
مولا ی من!
سلام
نمی دانم چه بگویم و چه بنویسم.
چون مغز و قلب هر دو به سفر ناکجا آباد رفته اند و قصد بازگشت و عزیمت به وطن را ندارند.
مولای من! می خواهم حصار زمان و مکان و هر فاصله ای که بین من و شما و خدا است را در نوردم و در جایگاهی قدم گذارم که تنها خاصان تو در آ قدم خواهند گذاشت وتنها وطنی برای من باشد که آدخلو ها بسلامِ آمنین باشد.