تبیین نقش بانوان در هشت سال دفاع مقدس
در کتب تاریخی، اگر چه اغلب از نقش حرمسرایی زنان درباری و از تأثیر زنان غرب و شرق زده یا به اصطلاح روشنفکر بر تحولات اجتماعی سخن به میان آمده، ولی زنانی که در حادثه گریبایدف، جنبش تنباکو، نهضت مشروطه، کشف حجاب، قیام 30 تیر 1331 و… مشارکت داشته اند، توده زنان مسلمانی بوده اند که گوش به فرمان مراجع تقلید و به منظور انجام تکلیف شرعی و الهی پا به میدان مبارزه گذاشتند. از دهه 1340 تا پیروزی انقلاب اسلامی، این زنان حضور گسترده تر و مستمرتری از خود نشان دادند، علت آن، اولا: خودباوری بیشتری بوده که امام خمینی(ره) در زنان پدید آورد. ثانیا: لبیک آنان به دعوت امام برای حضور سیاسی اجتماعی بوده است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی زنان اگر چه هنوز خستگی یک مبارزه طولانی علیه رژیم را از تن خویش بیرون نکرده بودند که به منظور دفاع از انقلاب و کیان کشور به پذیرش نقش تازه ای پرداختند از این لحاظ شرکت در بحرانهایی که در گوشه گوشه کشور به ویژه در کردستان ایجاد شده بود را از وظایف خویش می دانستند.
جنگ هشت ساله دفاع مقدس نظاره گر رشادت های زنان و مردان این مرزو بوم بود. اگر چه بیان جزئیات و رشادت های آنها در این کوتاه سخن میسر نیست اما به اندکی از آنها اشاره می شود:
الف : تقویت روحیه ی رزمندگان
یاری زنان در پشت جبهه گستره وسیعی را در بر می گیرد از جمله:
یکی از مهم ترین و بارزترین فعالیتهای بانوان در ایام جنگ تحمیلی روحیه بخشی به رزمندگان برای حضور پرشور و گسترده تر خویش تقویت روحیه رزمندگان برای حضوری هر چه پرشورتر در جبههها و تشویق مداوم آنان بود. این ترغیب و تشویق تا آنجا ادامه یافت که آنها خود کوله بار مسافران و پیشانی بند آنها را جهت اعزام به جبهه محکم می کردند. گاه نیز برای احیای این هدف متعالی، از احساسات، گذشته و آمال و آرزوهای جوانیشان را برای دفاع از آرمانهای اسلام و رسیدن به پیروزی می گذشتند.
گواه این مطلب جایی است که هیچ مادری حاضر نمی شود جگر گوشه اش را به سوی دشمن راهی کند اما این مادران غیور خود زمینه ساز همراهی فرزندانشان بودند، هر زنی خواهان آن است که همسرش در زندگی همراهیش نماید تا ترس ، دلهره نداشته باشد، اما در آن زمان زنانی بودند که حتی چمندین ماه یک بار نیز قادر به دیدن همسرانشان نبودند. این زنان از چنان روحیه ای برخوردار بودند که در شهر غربت نیز و آوارگی ها لب به شگوه نگشودند و تمام سختی ها را مشتقانه پذیرا گردیدند.
گاه دلتنگیهای فرزندانشان را میشنیدند و دلداری شان میدادند، حال آن که در پشت پرده اشکآلود چشمانشان غربت و دلتنگی عمیقی نهفته بود که تنها به امید رسیدن به هدف، آن را مخفی مینمودند .
این کار نه کاری ساده بلکه هنری بزرگ، پیچیده و دشوار است. این کار نه باری سبک، بلکه خارج از محاسبه است که توانی برتر از توان عادی میطلبد و زنان نمایشدهندگان این هنر برتر بودند.در این وادی به طور قطع باید گفت هر یک رزمنده که در جبهههای دفاع مقدس حضور دارد بیانگر حضور دو زن به ظاهر غایب در صحنه است. از یک طرف زنی که به عنوان مادر هویت او را شکل داده و از طرف دیگر، زنی به عنوان همسر که او را حمایت کرده و برای او آرامش خاطر آورده. به گونهای که اگر عشق و حمایت آن دو زن نبود ،حضور مردان هم امکان پذیر نبود.
ب-کمکهای نقدی و غیر نقدی
در دوران هشت سال دفاع مقدس، اگر چه بخش عظیمی از درآمد کشور در جهت تجهیز جبهه ها و رفع نیازهای تدارکاتی هزینه میگردید اما به لحاظ وسعت میدان جنگ از شمالی ترین نقطه مرزهای غربی تا جنوبی ترین نقطه آن، به علاوه تمامی پهنه آبهای نیلگون خلیج فارس، طولانی بودن مدت درگیری،محصاره اقتصادی و وضعیت نامطلوب اقتصاد داخلی، دولت نمی توانست آنچنان که شایسته است تمام هزینه های پشتیبانی جبهه را تحمل نماید. بنابراین مداخله نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جنگ بسیار ضروری و حیاتی بود.
در آن زمان در میان این تکاپو علاوه بر تلاش مادران دانش آموزان نیز در سنگر مدرسه علاوه بر درس خواندن به تهیه و تأمین وسایل مورد نیاز رزمندگان مشغول بودند. در سال 66، شرایط خاصی در جبههها به وجود آمده بود. در دبیرستان دخترانهای که من مدیر آن بودم، جهاد مالی اعلام شد. روز اول چند تن از فرزندان شهدا، انگشترهایی که پدرانشان برایشان خریده بودند، داوطلبانه به صندوق ریختند. دانش آموزی داشتیم که برادر شهیدش برای ازدواج خود یک انگشتر برای نامزدش خریده بود. او نیز آن را به جبهه اهدا کرد. (2)
چه بسیار مدرسه هایی که به خاطر همین فعالیتشان مورد بمباران هوایی قرار گرفتند !نمونه ای از آنها دبیرستان دخترانه ی زینبیه ی شهرستان میانه بود ، که به خاک و خون کشیده شد و ده ها دختر جوان به فیض شهادت و درجه ی جانبازی نایل شدند.
ج ـ آشپزی و تهیه مواد غذایی
عملیات کربلای چهار و پنج بود که تعداد مجروحین زیاد بود و آنها را به نقاهتگاهی که به همین منظور در استادیوم آزادی تهران تدارک دیده بودند، آوردند. ساعت 12 شب، به بسیج خواهران محل اطلاع دادند که دویست کیلو هویج را باید آماده و آبگیری کنید. ما بلافاصله با خواهران تماس گرفتیم. آنها به مسجد آمدند و در مدت 2 ساعت، تمامی 200 کیلو هویج را آب گرفتند و در شیشه آماده کردند. وقتی برادرها برای تحویل آنها به مسجد آمدند، از سرعت عمل ما شگفت زده شدند…»(4)
د ـ خیاطی و تهیه لباس گرم
در اوایل رزوهای جنگ زنان خانه و کاشانه ی خود را رها کرده و به صورت داوطلبانه به صحنه های نبرد رفته و به صورت های مختلفی شروع به فعالیت کردند. «روزی به دوختن گونی برای سنگر ها و پاسداری از شهرها پرداختند و روزی به تهیه ی آذوقه و لباس و ملحفه برای زخمی ها و بیمارستان ها و حضور فعال در مساجد جامع شهرها و زمانی به بافتن لباس گرم برای مجاهدین فی سبیل الله که عاشقانه به ضیافت الله شتافتند، مشغول شدند.
یکی از خواهرانی که در ستاد پشتیبانی مکتب الزهرا(علیهاالسلام) فعالیت کرده است، چنین میگوید: «آن روزها شنیدیم که بعضی کارخانه ها لباسهایی را که برای برادران سپاهی و ارتشی میدوزند، دستی 45 تومان از دولت پول میگیرند. ما با مراجعه به واحد امور صنفی تقاضا کردیم که دو هزار دست لباس را میدوزیم و مجاناً در اختیار دولت میگذاریم.»حتی در مواقع بمباران هوایی دشمن، شبانه روز پشت چرخ خیاطی می نشستیم و فقط کار میکردیم. مادر شهیدی که در فاجعه هفتم تیر پسرش شهید شده بود، اشک میریخت و شبانه روز در ستاد، لباس میدوخت…»(5)
ه- سخنرانی و نامههای پرشور در تشجیع رزمندگان
سخنرانی پرشور مادر بزرگوار شهیدان مهدی و مجید زین الدین، در تشییع پیکرشان، چنان شوری در همگان ایجاد کرد که هزاران هزار جوان برومند با تهییج مادرانشان، داوطلبانه به جبهه اعزام شدند… .
و یا سخنرانی فهیمه بابائیان پور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده که: «ای همسر شهیدم! راهت ادامه دارد…». فهیمه پس از آن که بر جسد پاره پاره همسرش حضور یافت، به جای آن که فغان و زاری پیشه کند و سیاه بپوشد، لباس سپید عروسی اش را بر تن کرد و گل روز عروسیاش را در دست گرفت و پیشاپیش همگان در تشییع پیکر همسرش فریاد برآورد: «ای همسر شهیدم! شهادتت مبارک!» و در هنگام تدفین او، در میان انبوه جمعیت، با صدای رسا گفت: «الهی! رضاً برضائک، تسلیماً لأمرک». و در مراسم ختم او تأکید کرد که «این ختم نیست که آغاز است، آغاز راهی که همسرم آن را پیمود… »
از آن پس فهیمه یکسال لباس سپید پوشید؛ چرا که خود را عزادار نمیدانست، همان گونه که در تدفین او گفته بود: «اگر غلامرضا به مرگ طبیعی مرده بود، سیاه میپوشیدم؛ چرا که عزیزی از دست رفته بود. اما اکنون لباس سپید عروسیام را بر تن کردهام؛ چرا که میدانم او هست، ناظر است، شاهد است، من حتی از او خداحافظی هم نمیکنم…». کلامش چنان شورانگیز بود که بانویی از فهیمه 19 ساله خواسته بود تا اگر پسرش شهید شد، فهیمه در مراسم ختمش سخنرانی کند.(6)
پی نوشت ها :
1- آیت الله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، نشر فرهنگی رجاء، ص 292.
2- عشق و آتش (ویژه نامه بانوان فداکار مازندران)، ص 104 و 106.
3- علیرضا کمری، نامههای فهیمه، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، ص 137.
4- عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ص 80
5- نقش پشتیبانی رزمی در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنیت، ص 10
6- نامههای فهیمه، ص 116.
7- نقش پشتیبانی رزمی در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنیت
8- حدیث ولایت، ج 3، ص 54.