تابلوی زندگی
با یاری خدا و ائمه(ع)
تابلوی زندگی
خواب صبحگاهی را رها می کنم. تا متوجه دنیای واقعی اطرافم شوم دنیایی که جدای از دنیای خواب است. قدم در بیرون از اتاق می گذارم نسیم دل انگیز صبحگاهی مشامم را نوازش می دهد. زیبایی طبیعت و آن نسیم تابلویی از قدرت و قوانین به سامان خداوند را جلوه گر می نمایند. به شیر آب می رسم غبار خواب و غفلت را از صورت خویش می شویم. خنکای آب در استخوانهایم رسوخ می نماید و عمق جانم را تسکین می دهد. هوای صبحگاهی را غنیمت می شمرم به دور از هیاهو و شلوغی زندگی امروزی، در زندگی انقلابیون به جست و جو می پردازم. آن چنان غرق در جست و جو می شوم که نیم ساعت می گذرد از اتاق بیرون می روم. دارویی می خورم دوباره به داخل اتاق بر می گردم. پشت میز کامپیوتر قرار می گیرم و به سَرک در وبلاگم و گشت و گذار در پیام ها می پردازم.
یک ساعتی می شد که در وادی بی خبری بودم به خود می آیم، کمی نفس تازه می کنم، به تکاندن غبار غفلت از اتاق ها می پردازم و در فضای مجازی به دور از حقیقتی که با ذهنم کلنجار می رفت. به دنبال کتابی بودم، اما آن چیزی که می خواستم دست گیرم نشد. مطلبی را برای وبلاگم آماده کردم و در صفحه جدید ورد کپی پیست کردم تا سر فرصت قد و قواره اش را اندازه کنم.
در این فضا اوضاع نابسامانی از خشونت و اتفاقات اخیری که ما انسانها برای خویش ایجاد کرده ایم به تصویر می کشید، اوضاع نابسامانی که روی اعصاب همه صخره نوردی می کرد.
و روح و جان همه را تسخیر و اجازه استراحت را حتی به پدرهای خسته از وضع موجود که به کُنج خانه خویش پناه می بردند، تا قدری استراحت کنند نمی داد. تصویر این اتفاقات همچون پرده نمایش سینما مقابل چشمانم جلو و عقب می روند، دیگر حوصله درستی ندارم، از اتاق بیرون می روم، کمی آب نثار صورتم می نمایم. آرام ترمی شوم. دوباره در هیاهوی اطراف و جامعه گیج می شوم……..
ما انسانها تابلوی زندگی که خداوند ترسیم نموده و قوانینی برای آن وضع نموده خطی خطی می کنیم و با رنگها و نقش هایی که می پسندیم آن را بد جلوه می دهیم. اوضاع به سامان را نابسامان می کنیم. کاش در این موارد کمی فکر کنیم تا قوانین خلقت سامان خویش را حفظ نماید.