بازنویسی ، حکایت گلستان سعدی
22 اردیبهشت 1399 توسط یا کاشف الکروب
بازنویسی ، حکایت گلستان سعدی
شخصی مریدی به شخص پیر دانایی گفت: من چه کاری باید انجام دهم چون از دست مردم در رنج و عذاب هستم ، زیاد به دیدار من می آیند و در زمانهایی که به دیدارم می آیند مضطرب و نگران می شوم شخص پیر دانا گفت: به کسانی که فقیر هستند پول بده و هرکس که ثروتمند است چیزی از او بگیر که در این صورت یکی هم نزد تو و ملاقات تو نیاید.