#بازنویسی_حکایت_سعدی
06 آبان 1399 توسط یا کاشف الکروب
#بازنویسی_حکایت_سعدی
#به قلم خودم
شخصی نقل کرده است که:
شخص پرهیزگاری را در کنار صحرا دیدم که پلنگ او را زخمی کرده بود و در عین حال از هر دارویی که برای درمان استفاده می کرد فایده ای نداشت و بهتر نمی شد به گونه ای که، به خاطر آن زخم دچار رنج و ناراحتی بود اما همچنان شکر خدا را می گفت از او پرسیدندکه تو شکر چه چیزی را می گویی؟
گفت: شکر این که به مصیبت و بیماری گرفتار شده ام نه به گناه و معصیت.
گر مرا زار به کشتن دهد آن یارِ عزیز
تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد
کاو دل آزرده شد از من غم آنم باشد
کاو: که وی