بازنویسی حکایات سعدی
08 مهر 1399 توسط یا کاشف الکروب
شخص بازرگانی درحرفه کاریش دچار خسارت هزار دیناری شد به پسرش گفت: این سخن را با کسی در میان نگذار.
گفت: ای پدر دستور تو از اینکه نگویم قابل قبول است اما مرا بر فایده آن آگاه کن که چه مصلحتی در پنهان داشتن آن است؟
پدرش گفت: به علت اینکه به دو مصیبت گرفتار نشویم . یکی از دست رفتن سرمایه و دیگری سرزنش همسایگان .
اندوه و ناراحتی خود را با دشمنان نگو که با تعجب گویند و شادی کنند