انتظار دل خسته
15 اسفند 1401 توسط یا کاشف الکروب
مولای من!
سلام
نمی دانم این روزها را چگونه باید سپری کرد، نه حوصله ای و نه حالی دارم،
روزها همچنان پیش می روند و مرا به ایستگاه آخر نزدکی می نایند، اما دریغ از توشه ای که در این سفر ابدی بتوانم رای خود تهیه نمایم.
نمی دانم کجا را به نظاره نشسته ام یا در انتظار چه چیزی هستم، اما هر چه که است، سال های زیادی است که همچنان در انتظار وسردرگم هستم.
مولای من!
برگردد نگاهی به این دل و روح خسته نمی کنی؟