پسرک تنها
06 اسفند 1401 توسط یا کاشف الکروب
پسرک تنها 🍃علی تنها در میان باغی بیهدف پیش می رفت و پایش را به سنگها میزد. همین طور که پیش میرفت ناگهان خود را در جلوی کلبه ای با در چوبی کهنهای دید. هوا سرد بود و خورش یواش یواش پشت کوهها میرفت. به خودش جرأت داد. جلو رفت و در را باز کرد. صدای… بیشتر »