لبخند
25 دی 1400 توسط یا کاشف الکروب
✍لبخند سعید و آرش از کلاس هفتم تا دوازدهم با همدیگر دوست بودند. سعید خادم مسجد جمکران بود و آرش هم دوست داشت مثل سعید باشد: «خوش به حالت سعید. کاش! من هم خونوادم اجازه می دادن مثل تو خادم شم و همراهت به مسجد جمکران بیام. اما… » در حالی که آه افسوس… بیشتر »