راننده یا فرمانده لشکر
14 آذر 1398 توسط یا کاشف الکروب
راننده یا فرمانده لشکر مهدی شیشه سمت راست را پایین کشید . حید گفت:«سلام اخوی». مهدی گفت: «سلام کجا می روی؟»- پادگان- سوار شو. سه روز بعد، گرما گرم ظهر تابستان، وحید، بی حالی و کلافه از گرما، در حال گذر از کنار ساختمان ستاد لشکر بود که که مهدی را دید.… بیشتر »