ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

مژده ظهور لبخند طلوع آفتاب بر لبان صبح نقش می بندد ، پنجره چشمانم به روی بهار گشوده می شود. شبنم احساس بر گوشه ای از پلک هایم می نشیند و ندای امید از بیکرانه ها گوشم را به نوازش می آورد، تلألویی از باران عدالت بند بند وجودم را به تسخیر خویش می کشاند ،… بیشتر »

#دلتنگی #به_قلم_خودم مادر بزرگ دلتنگتم دلتنگ غروبهایی که فانوس اتاقت امید را در اعماق قلبم وارد می نموددلتنگم، دلتنگ دستهای چروکیده ات که تا اوج آسمان ها به پرواز می آمد تا دعاهایت نردبان سعادت ما شوند دلتنگتم دلتنگ صدایتدلتنگ ننه گفتن های صادقانه ات ک… بیشتر »