سجاده نیاز را باز می کنیم و دوست داریم تا ملکوت به پرواز در آیم اما این منیت ها مانع پرواز می شود
سجاده
آنگاه که سجاده نیاز م را گشودم تا به پرواز درآیم دلم می خواست به با لاترین نقطه آسمان برسم، جایی که حجابی نباشد. ناگاه ندایی از ملکوت مرا به خود فرا می خواند به کجا چنین شتابان؟ به ایست «إنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ؛ من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس «طوی» هستی! »«طه، آیه12» برای رسیدن ادب حضور لازم است. دیگر اجازه بالاتر از این نیست باید برگردی به سوی فرعون نفست، همان که ادعای خدایی می کند؛ باید این منیتها را کنار بگذاری. این راه طولانی است، و جاده بس نا هموار آفات در کمین قلب و عقل توست باید مراقب نفست باشی که در طی طریق آسمان به تو ایست ندهد. باید مراقب باشی از تابلوی عبور ممنوع گذر نکنی و به ندای قلبت پاسخ بده. خود را از قفس تن این پیله تنیده به پای پرواز قلبت نجات بده.