دلگویه
سلام مولای من
نوشتن های تاریخ بسیار است و قلب و ذهنم درگیر ، اما نمی دانم چه بنویسم و چه بگویم من که در ابتدای ورودم با چه شوق و ذوقی آمدم اما اکنون چه باید بکنم و همچنان پریشان حال و خاطر هستم، مولای من مگر….
نمی دانم
واقعا خسته ام،خسته ای که نمی دانم چه چیزی مرا آرام خواهد نمود و شاید با مرگ به ظاهر همه چیز تمام شود، اما در آن جا هم آرامشی معلوم نیست باشد یا نباشد.
مولای من، مرا راهنمایی کن مولای من مرا بپذیر و هدایتم کن و مرا به اوج نهایت و بندگی خداوند برسان.
مولای من، یاریم نما تا بمانم و بمانم تا طلوع دولتت
کمکم کن.
خیلی نیاز به کمک و یاری شما دارم اگر یاری شما نباشد، من حتی لحظه ای نمی توانم حرکتی کنم دستم را بگیر واقعا درمانده ام با این امتحانات و بلایا جا نزنم
خیلی سختم است.