شما که شهید نمی شی.
شما که شهید نمی شی
در منطقه«ام القصر» در خط پدافندی بودیم. مسئول دسته مان برادری به نام «سید جلیل میر شفیعیان» بود. او فرد مخلصی بود و نماز شبش ترک نمی شد. روز آخری که می خواستیم به عقب بیایم، ایشان شبش در پست نگهبانی بود و مسئول شفت ما به حساب می آمد.
ما توی سنگر نشسته بودیم که ایشان آمد و گفت: « بچه ها ! بهتر است از همدیگر حلالیت بخواهیم چون من تا چند دقیقه دیگر شهید می شوم!» ما با او شوخی کردیم و گفتیم: « نه بابا، آقا سید، شما که شهید نمی شوی.» گفت: «باور کنید من شهید می شوم و همین تویوتایی که الان از اینجا عبور کرد، وقتی برگردد شما مرا داخل آن تویوتا می گذارید!« ما باز هم مطلب او را شوخی گرفتیم. بالاخره هر طور شد، از ما حلالیت طلبید و دست و صورت یکدیگر را بوسیدیم و ایشان از سنگر بیرون رفت.
هنوز خیلی دور نشده بود که یک خمپاره 60 کنارش به زمین خور و ایشان را به شهادت رساند. قابل توجه آنکه جنازه مطهر این شهید را به وسیله همان تویوتای مزبور به عقب منتقل کردیم.
راوی : حسین تواضعی
شادی روح امام و تمام شهدا صلوات.
منبع: زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص101