ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

ریس جمهور شهیدم به ما بیاموز

02 خرداد 1403 توسط شهید محمود رضا بیضائی
ریس جمهور شهیدم به ما بیاموز

سلام رئیس جمهور شهیدم
سلام ای مرد خستگی ناپذیر
باور شهادتت سخت است.  امید، زندگی و فرداهای روشن در چهره پر صلابتت هنوز موج می زند.
هنوز باورش سخت است که تو بار سفر را بستی و رفتی، اما چه زود ناگهان دیر شد.
اما از همان وزهایی که پا در این عرصه نهادی، خود می‎دانستی که هدف چه بود و چه مأموریتی داشتی و چه خوب مأموریتت را به پایان رساندی.
در این مدت مأموریتت آمدی تا به ما بیاموزی درس مردمداری، اخلاص، ولایتمداری و درس های بسیار دیگری که  تا نفس داریم باید یاد بگیریم.
روحت شاد و یادت گرامی
دستان ما راهم بگیر.

#رییس_جمهور

#شهدای_خدمت

#شهید_سید_ابراهیم_رییسی

 نظر دهید »

شهدای خدمت

01 خرداد 1403 توسط شهید محمود رضا بیضائی
شهدای خدمت

ناگهان چه زود دیر می شود.

سلام بر شما ای مرد بزرگ و ای انسان خستگی ناپذیر.

سلام بر شما روزی که متولد شدید
سلام بر شما روزی که به شهادت رسیدید
سلام برشما روزی که برای زندگی ابدی برانگیخته خواهید شد.
شهادتتان مبارک ای انسان خستگی ناپذیر….

چه زیبا زندگی نمودید و چه زیبا، در بزم عارفانه خویش همنوا با ملایک خدا را به تقدیس نشستید و این گونه عیدیتان را دریافت نمودید که در روز ولادت امام رضا(ع) مهمان خان گسترده آن امام رئوف شدید که
«ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ؛به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به (نعمتهای ابدی) او و او راضی از توست.»(سوره فجر آیه 28)
روحتان شاد و یادتان گرامی
اقراء فاتحه مع الصلوات

#به_قلم_خودم
#شهدای_خدمت
#سید_ابراهیم_رئیسی_و_همراهان

 نظر دهید »

پویش کبوترانه

28 اردیبهشت 1403 توسط شهید محمود رضا بیضائی
پویش کبوترانه

سلام مولای من یا امام رضا(ع)
من همان پرنده زخمی‌ام که بال پروازم را شکارچی زمانه زخمی کرده و طبیبی برای مداوای بال پروازم نمی‌یابم.
می‌خواهم؛ بدون ترس و نگرانی از شکارچی زمانه پروازم به سوی بی‌نهایت را آغاز کنم، اما مگر این بال زخمی و نا امیدی توان پرواز می‌دهد؟
مولای من!
یا امام رضا(ع) شما که به آهوی دست شکارچی پناه دادید، به من هم پناه دهید، بال پروازم را ترمیم نمایید و طبیب همیشگی قلبم باشید.
مولای من!
آن کس که شما اهل البیت(ع) را داشته باشد چه غم دارد و چه کم دارد!

 نظر دهید »

این هم قسمت من بود

24 اردیبهشت 1403 توسط شهید محمود رضا بیضائی

این هم قسمت من بود

بوی نفت، در فضای مهمان خانه پیچیده بود. مرد نیمه خیز به سمت جلو رفت. صندلی را کمی به جلو، عقب حرکت داد. هیکل شُل و وِلش را بر روی صندلی رها نمود. موهای فرفری‌اش را کمی صاف کرد. سبیل پر پشتش را تاب داد.
دستانش را قلاب کرد و به پیشانی‌اش فشرد. در فکر فرو رفت، اشک گوشه چشمش را خیس کرد و تا انتهای صورتش سرازیر شد.
لُنگ رنگ رو رفته‌ای را از داخل کُت مشکی و نیمه پاره‌اش بیرون کشید. به صورتش مالید، عرق پیشانی‌اش را خشک کرد و اشک چشمانش را پاک کرد.
تُنک پلاستیکی سبز رنگ آب بر روی میز خودنمایی می‌کرد. لیوان استیل نیمه کجی بر روی میز قرار گرفته بود و چند پشه در کنار آن مسابقه گذاشته بودند. مرد پشه‌ها را با دستش به سمت دیگری هدایت کرد. لیوان را در دستش گرفت، لرزش دستانش مانع از نگه داشت لیوان در دستش می‌شد. لیوان از دستش به زمین افتاد.
خم شد تا لیوان را بردارد، یکی از پایه‌های صندلی کوچک‌تر بود، ناگهان از روی صندلی بر روی زمین افتاد. دستانش را به سمت میز دراز کرد تا کمی تعادل گیرد و ناگهان، تنگ آب از بالا به سمت پایین پرت شد و سر و روی مرد را خیس کرد.
مرد اشک ریزان سرش را به سوی آسمان بالا برد و
گفت: «خدایا! شکرت این هم قسمت من بود.»

 نظر دهید »

این ها بودنشان چه ارزشی دارد؟

22 اردیبهشت 1403 توسط شهید محمود رضا بیضائی

زمان و زندگی ما را با خود به کجا برده است. 

نمی دانم شاید در عالمی سیر می نماییم که فرسنگ ها از اینجا دور است. 

نمی دانم چرا بعضی ازآدم ها به خود اجازه می دهند که به حریم آرامش دیگران وارد شدوند و آزارشان بدهند، کتکشان بزنند، به آنان ظلم کنند و اجازه ندهند که یک روز را با آرامش زندگی کنند.

نمی دانم وجود چنین اشخاصی در زندگی به چه هدفی است. 

کاش انسان های این چنینی هیچ گاه به دنیا نمی آمدند. 

آخر همه را خسته کردند نه تنها آن یک فرد را ناراحت می کنند؛ بلکه کل آن افرادی که در آن محیط زندگی می کنند. 

این ها بودنشان چه ارزشی دارد؟ نمی دانم!

 نظر دهید »

لبیک گوی امام زمانش بود

19 اردیبهشت 1403 توسط شهید محمود رضا بیضائی

این روز ها ولادت خواهر است، خواهری که به دنبال برادر از شهری دور راه می افتد تا به ندای امام زمانش لبیک گوید، اما قسمت چیز دیگری بود و خداهر نصف راه می ماند و همان جا به رحمت ایزدی می پیوند. حضرت معصومه(س) را می گویم خواهری از جنس ولایتمداری و رهروی و لبیک گوی امام زمانش بود. 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 419
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟