ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

به خاکریز فرهنگی- مذهبی ضحی خوش آمدید. مولای من! یاری نما تا سربازت باشم، نه سربارت

زمینه سازان حکومت حضرت مهدی(عج)

05 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

زمینه سازان حکومت حضرت مهدی(عج)
پیامبر اکرم (ص) :

يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِيِ سُلطانَهُ ؛
مردمى از مشرق قيام مى كنند و زمينه حكومت مهدى را فراهم مى آورند .
كنزالعمّال ، ح ۳۸۶۵۷ .
مناسبتهای امروز :
 روز بسیج مستضعفان[ شمسی ]

 2 نظر

ولادت امام حسن عسگری(ع) تبریک به محضر امام زمان(عج) و اعضای کوثر بلاگ

04 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

امام حسن عسکری علیه السلام :

إتَّقُوا اللّهَ وكُونوا زَينا ولاتَكونُوا شَينا؛
از خدا پروا كنيد و موجب آراستگى (و آبرومندى) باشيد ، نه مايه زشتى (و بدنامى).

:books: گزیده تحف العقول، ص ۶۸
 مناسبتهای امروز :
ولادت امام حسن عسکری علیه السلام[ قمری ]

 4 نظر

سیره عملی امام حسن عسگری(ع)

04 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#سیره_عملی_امام_حسن_عسکری(ع)
جوانمردی ایشان تا اندازه ای بود که حتی به مخالفان نیازمند خود نیز کمک می کردند. محمّد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر(ع) نقل می کند: زمانی به تهی دستی مبتلا شده و زندگی برایمان دشوار شده بود. روزی پدرم(که بعد از امام هفتم(ع) فردی را به امامت نمی پذیرفت) به من گفت: نزد حسن بن علی برویم؛ زیرا او را به جوانمردی توصیف می کنند. به پدرم گفتم: مگر او را می شناسی؟! گفت: نه! راه که می رفتیم، پدرم گفت: کاش ایشان پانصد درهم به من بدهد تا دویست درهم آن را صرف پوشاک و دویست درهم را صرف پرداخت بدهی ها و صد درهم دیگر را هم برای مخارج زندگی به مصرف برسانم. من هم با خود گفتم: کاش سیصد درهم نیز به من می داد تا صد درهم را برای پوشاک و صد درهم را برای مخارج زندگی و با صد درهم دیگر مرکبی تهیه می کردم! وقتی به حضورشان رسیدیم، ایشان از پدرم پرسیدند چرا تاکنون نزد ما نیامده ای؟ پدرم گفت: با این وضع خجالت می کشیدم خدمت برسم! وقتی خواستیم مرخص شویم، همان مقدار پول که آرزویش را داشتیم، به ما دادند… به پدرم گفتم: آیا دلیلی روشن تر از این برای امامت ایشان می خواهی؟ پدر گفت: من به آیین خود عادت کردم!!
:books: الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 326.
:rose::rose:پایگاه اطلاع رسانی حوزه

 4 نظر

سیره_سیاسی_امام_حسن_عسکری(ع)

04 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

#سیره_سیاسی_امام_حسن_عسکری(ع)
امام عسکری(ع) با وجود تمام محدودیت ها و کنترل هایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل می آمد، یک سلسله فعالیت های مخفیانه سیاسی را رهبری می کرد که از چشم جاسوسان دربار به دور می ماند:«داود بن اسود»، خدمتگزار امام(ع) که مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه بود، می گوید: حضرتشان به من فرمود: «این چوب را بگیر و نزد عثمان بن سعید ببر و به او بده»، من چوب را گرفته روانه شدم، در راه به یک نفر سقّا برخوردم، قاطر او راه مرا بست. سقّا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کرده و به قاطر زدم. چوب شکست، وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بود! به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم در حالی که سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.

وقتی به در خانه امام رسیدم، «عیسی» خدمتگزار امام، کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟ گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: «چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی، اگر شنیدی کسی به ما ناسزا هم می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما در شهر و دیار بدی به سر می بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما می رسد».[1]

این قضیه نشان می دهد که امام(ع)، اسناد، نامه ها و نوشته هایی را که سرّی بوده، در میان چوب، جاسازی کرده و برای عثمان بن سعید، که شخص بسیار مورد اعتماد و رازداری بوده، فرستاده است و این کار را به عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوء ظن کسی را جلب نمی کرده واگذار کرده است، ولی بر اثر بی احتیاطی او، نزدیک بوده این راز فاش شود.

امام عسکری(ع) در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفای عباسی که هر یک از دیگری ستمکارتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:
۱. المعتزّ
۲. المهتدی
۳. احمد المعتمد[2]
خلفای عباسی که روز نخست به نام طرفداری از اهل بیت پیامبر(ص) و برای گرفتن انتقام آنان از بنی امیه قیام کردند، آنچه را که قبلاً به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفای بنی امیه و بلکه بدتر از آنان، ستمگری و خودکامگی را آغاز کردند.
:books:
1- مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4 ص 427.
2- إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 131.
3- پایگاه اطلاع رسانی حوزه

 نظر دهید »

نظر آیت الله بهجت(ره) در مورد غیبت

03 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

 1 نظر

بهترین دام محبت

03 آذر 1399 توسط شهید محمود رضا بیضائی

بهترین دام محبت

شاخه گلی در گوشه ای از باغچه در قلب زمین فرو رفته بود. تنها چند قطره ای آب به او می رسید. روزها و شب ها می گذشت و این شاخه گل از کاری نکردن ناراحت بود. 

تا اینکه اتفاقی جدید افتاد. شاخه گل کوچک غنچه ای داد، روزها گذشت. این غنچه زیبا شروع به خندیدن کرد. یک روز پروانه ای زیبا در حال پرواز بود چشمش به این گل زیبا افتاد بر روی او نشست.

با خود گفت: چه گل زیبا و خوشرویی! چه دوست خوبی هستی! گل شنید. بیشتر خندید و زیباتر شد. پروانه گفت: از این پس می خواهم اطراف تو باشم. با هم دوستان خوبی باشیم.  

گل خوشحالتر شد. شادی اش دگرگون شد. خنده های این دو و عطر گل به بقیه  پروانه ها  رسید. آنها نیز آمدند اطراف او جمع شدند.بر رویش نشستند، از محبتش استفاده کردند.

سخن به گوش یکی از زنبورها رسید که، گل با محبتی در باغجه خانم کوچولویی است که عطر بسیار دارد و هر چه قدر بخواهید محبت و شیره جانش را به شما خواهد داد.

زنبور خوشحال به سوی با غچه پرواز کرد. پروانه ها و زنبورهای بسیاری در اطراف او با خوشحالی در حال طواف بودند.

او هم به سمت گل رفت. از شیره جانش خورد که عسل شیرین بدهد. روزها گذشت و روزگار گل همین طور سپری می شد و از محبت و شیره جانش به زنبورها و پروانه ها می داد. تا اینکه یک روز خانم کوچو لو با دوستش به خاطر اسباب بازی میانشان شکرآب شد.دوستش قهر کرد و رفت. خانم کوچولو تنها ماند حوصله بازی نداشت. نمی دانست چه کار کند. خجالت می کشید از دوستش عذر خواهی کند .

به اطرافش نگاه کرد. یادش به گل داخل باغجه کوچکش افتاد. به سراغش رفت. گل را از شاخه جدا کرد. نزد دوستش رفت ، از دوستش عذر خواهی کرد شاخه گل را به دوستش داد و دوباره با دوستش آشتی کرد. مثل روزهای قبل به بازی های کودکانه خود پرداختند. خانم کوچولو از شاخه گل تشکر کرد که توانسته بود باعث محبت آنها شود.

شاخه گل خوشحال شد که توانسته بود با عطر و خنده های خودش افراد زیادی را به دام محبت بکشاند. رابطه دوستی را دوباره محکم و برقرار کند.

 امام على عليه السلام: «البَشاشةُ فَخُّ المَوَدّةِ؛ خوشرويى، دام محبّت است.»
تحف العقول، ص 202

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 107
  • 108
  • 109
  • ...
  • 110
  • ...
  • 111
  • 112
  • 113
  • ...
  • 114
  • ...
  • 115
  • 116
  • 117
  • ...
  • 419
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)

بسم الله الرحمن الرحیم «خدای من! این من هستم بنده تو همان که نبودم. تو مرا از کتم عدم بیافریدی و مقام خلیفه اللهی را برایم برگزیدی تو خوب می دانستی که هدف از خلقت و حکمتت چه بود اما این من بودم که خلقتم را فراموش کردم.» «بسم رب الشهداء و الصدیقین» **خاکریز فرهنگی-مذهبی **آلاله های بی قرار شهیدان: سردار سلیمانی، ابراهیم هادی، محمودرضا تورجی زاده، محسن حججی، محمودرضابیضائی «الهی وَ رَبِّی مَن لی غَیرُک أسئَله کَشَف الضُرّی وَ نَظَرَ فی أمری.» «رَبِّ هَب لی حُکمَا وَ ألحِقنی بِا الصالِحین» «رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدیتَنا وَ هَب لَنا مُن لَدُنکَ رَحمَه إنک أنتَ ألوَهاب» **اللهم عجل لولیک الفرج**

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • ادبی
  • اهل بیت(ع)
  • بدون موضوع
  • به قلم خودم
  • ترجمه لغات انگلیسی
  • ترجمه نهج البلاغه
  • ترجمه و تفسیر قرآن
  • حدیث روز
  • خاطره شهدا
  • دانستنی های تندرستی
  • زندگی نامه شهدا
  • شعر شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • معرفی کتاب
  • مهدویت
  • وصیت نامه شهدا
  • چکیده مقالات
  • کلام بزرگان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟